جمشید مشایخی هم بد موقعی مرد.من که هنوز باور نمیکنم مرده باشه و به نظرم یه دروغ سیزده بزرگ هست که با همکاری ادمین های کانال های بزرگ انجام شده:/
خوب توی سال جدید مهم ترین برنامم اینه که طرز فکرم تغییر کنه
میخوام این چیزایی رو که میدونم تبدیل بشه به یقین
مهم ترین برنامم اینه که بشم کرمِ کتاب!
یکی از مهم ترین مهارت هایی که شروع کردم زیان هست.تا اول تابستون میرسم به چیزی که میخوام
البته همه اینا در صورتی هست که شرایط روحی اوکی باشه
برا همین گفتم یه سری چیزایی که میدونم باید تبدیل بشه به یقین و اون چیزا این هست که:
اگه بخوایم خیلی کلی نگاه کنیم همه ی ما روی محیط یک دایره هستیم که داریم به سمت مرکزش میریم!
مرکزش هم مرگ هست
کاری به این ندارم که بعدش چی میشه.هر چند تاثیر گذار هست روی سبک زندگی و زیادم بهش فکر کردم ولی چون نتیجه ای نگرفتم فعلا کاری بهش ندارم
خلاصش اینکه میخوام تا رسیدن به این مرکز شاد باشم
منظورم از شاد بودن این نیست که دایما بخندم و کلی پول داشته باشم و شرایط فسق و فجور کاملا فراهم باشه(هر چند اگه شرایزش پیش بیاد استقبال میکنم :) ولی هدفم اینا نیست)
منظورم از شاد بودن اینه که یه حس رضایت وجود داشته باشه.دقیقا همون چیزی که خیلی وقته ندارم و الان که دقت میکنم میبینم عاملش خودم بوودم.همه چی به شیوه نگرش به زندگی بستگی داره
سعی میکنم کارایی رو بکنم که باعث بشه رضایت درونی حفظ و بیشتر بشه
باید بگم عامل این مثبت نگری و شروع تغییر برای منی که کلا دپرس و ناامید بودم کیه.امیر صدیقی
نمیشناسیدش:)
مهم نیست.یکی از کاربرای توییتر هست که واقعا این حرفایی که گفتم نمود عینی داره در زندگیش
چند روز قبل از عید هم بهم پیشنهاد کار دادن و قبول کردم و دارم css یاد میگیرم