پاسخ:
اولا ببخشید که اینقدر طولانی شد:)
کلا این قسمت که روی تصادف و رندم بودن بحث میشه برداشت های هست از نسیم طالب و کتاب معروفش: fooled by randomness
چرا بعضیا به درجات بالا میرسن؟میگه بخشیش رندمه.مثلا من فکر میکنم تو کنکور ایران 500 نفر اول واقعا تفاوت خاصی با هم ندارن از لحاظ میزان تلاش و هوش ولی فقط یه تعداد محدود بصورت رندم برق و کامپیوتر شریف قبول میشن
یه چیز جالب!یه جا نوشتی پس اثر گذاری ما چی میشه؟!!اینجا توی کامنتا نوشتی :"حقیقتی که هست اینه که آدمی خیلی قدرت انتخاب بالایی نداره :)))".باید اعتراف کنم اونموقع این جمله و قبول کردنش برام خیلی سخت بود ولی هرچی فکر کردم و هر مثالی به ذهنم اومد مصداق همین حرفت بود
اون تصمیم های ما که توی وقایع و اتفاقات میگیریم درواقع همون تفاوت های اندکه که رندم انتخاب میشه.تازه همین رندم بودنش هم شاید انتخاب ما نباشه.مثلا یک نمونش که الان خاطرم هست برد پیت که دانشجوی یه رشته غیر مرتبط بوده و هیچ تجربه بازیگری هم نداشته ولی یه ماه قبل از فارغ التحصیلی انصراف میده و میره یه شهری که بتونه بازیگری کنه.اونم تو سن نزدیک سی سالگی از اون طرف شاید هزاران نفر بودن که داشتن برا این هدف تلاش میکردن ولی هیچ وقت به اون حد از موفقیت نزدیک هم نشدن.
تو این "تفاوتهای اندک در اثر زمان و ثبات میشه نتایج شگفتانگیز"رو قبول داری ولی بخش تصادفیش رو قبول نداری و میگی نمیشه به شکل قانون کلی گفت.در حالی که نمیشه گفت هر کس اون ویژگی ها رو داشته باشه هم میشه گفت موفق میشه
اینجا هم بحث اینه که قطعا هر کی بیشتر کار کنه و متمرکز تر باشه نزدیک تره به هدف ولی برای رسیدن به خود هدف اون شانس هم مهمه!خیلی ها تلاش میکنن میلیاردر بشن ولی این رندمه
در واقع بحث این نیست که جایگاه تلاش و اراده رو بیاریم پایین.اینا ما رو نزدیک میکنه به هدف ولی برا رسیدن بهش شانس هم دخیله
اون قسمت که بخش ذات و محیط هست.بازم بحث این نیست که تاثیر محیط و ذات و ژنتیک رو نادیده بگیریم بلکه میگه تلاش کردن و آموزش دیدن میتونه مهم تر باشه.یه چیز جالب هم میگه مثلا تموم افرادی که رهبران کشورها بودن و آدم های زیادی کشتن(اینجا مخصوصا در مورد نازی ها بحث میکنم) رو در نظر بگیری هیچ کدوم به ذات اینجوری نبودن.مثلا طرف یه برنامه ریزی نداشته که من باید در طول بیست سال آینده nهزار نفر رو بکشم تا به هدفم برسم بلکه در شرایطی قرار گرفتن که محیط اینجوری القا میکرده
میدونی بیشتر هدف از این بخش مقابله با تصورات کلی جامعه هست.اصطلاحا بهش میگه طرحواره.یعنی فرهنگ رایج مملکت.مثلا اغلب میگن دخترا در مسائل تحلیلی و ریاضی ضعیف تر از پسران.یعنی ذاتا این کمبود رو دارن.ولی میان تحقیق میکنن که اگه دخترا از اون تیپ دخترانگی بیان بیرون و آرایش نکنن و ناخن ها رو کوتاه نگه دارن و ... باعث میشه حتی عملکردشون از پسرها بهتر باشه تو این زمینه ها و نتیجش اینه این ضعف دخترها در مسایل تحیلی و ریاضی حاصل اثرات محیطه نه ذات
هر چند صحبتت رو کاملا قبول دارم که دوتاش دخیله ولی من بشخصه اینکه حس کنم محیطی که خودم میتونم انتخابش کنم ارجح هست نسبت به ذات که دخالتی درش ندارم حس بهتر و انگیزه بیشتری بهم میده برا تلاش کردن
در مورد قسمت سوم ممنونم که کتاب رو بهم معرفی کردی ولی تا وقتی که پیداش کنم و بخونمش نظر خودم اینه منطقی بنظر میاد
در رفتار انسان ها اصول بنیادی نداریم
تنها چیزی که ما رو به هدف نزدیک میکند تفکر روباه ماننده
اصل نهایی وجود ندارد.پیش بینی رفتار انسان نمیشه
مثلا وقتی میری مشاوره پیش از ازدواج فقط میتونی در مورد ظواهری مثل سن و تحصیل و عقبه خانواداگی صحبت کنی.نمیتونی رفتارها رو برای بیست سال آینده پیش بینی کنی که در چه وضعیتی خواهند بود.مثل روباه مثال هستی و در واقع خارپشتی وجود نداره که بهت بگه راز بزرگ اینه واگه p آنگاه q!
یا میری پیش مشاور انتخاب رشته اون بهترین کارش اینه از هر رشته ای یکم اطلاعات بهت بده وگرنه نمیتونه بگه مثلا برو فلان رشته فلان دانشگاه تا 5 سال دیگه دراوج موفقیت باشی
ماشین من چرا رندمه؟!ببین یه بچه راهنمایی رو در نظر بگیر.چه چیزی باعث پیشرفتش میشه؟پیشرفت نه از لحاظ کیفی از نظر اینکه مثلا این چجوری انتخاب رشته میکنه و یا دیدش به دنیا چجوری باشه یا اعتقادات یا ....
اینا واقعا رندمه
مثلا بستگی داره دوستای نزدیکش چه مدلی باشن
مثلا یه معلم خوب ریاضی داشته باشه و عاشق ریاضی بشه
مثلا تو دبیرستان تو جو المپیادیا قرار بگیره
اینا خیلی هاش رندمه واقعا و تو پیشرفت اینا ما کمترین تاثیر رو داریم
هرچقدر استرس های تجمعی بیشتر باشه امکان موفقیت بیشتره:توضیح داد که بهترین حالت برا کودکان تا 10 سالگی اینه که محیط آروم و بدون تنشی باشه ولی استرس های کوچیک و کنترل شده بهشون داده بشه تا در مقابل مشکلات آنی ایمن بشن
یا مثلا دانشجویی رو مثال زد که میره پیش استاد و از تقلب و .... شکایت میکنه و بهشون توصیه میکنه الان با این کنار بیاین تا بیست سال دیگه موفق باشین.یا ناراضی بودن از وضع دانشگاه یا سربازی.شنیدی تو اکثر پادگان های سربازی ماهی یک دونه خودکشی هست؟این میتونه ریشه در همین داشته باشه که شخص نگرانی های کوچیک رو تجربه نکرده و حالا یه اتفاق نسبتا بزرگی که میفته براش قابل تحمل نیست
خیلی از جملات رو قبول ندارم!!