هرچی فکر میکنم بجز پوچی چیزی نمیبینم
هر هدف و آرزویی ترسیم میکنم با خودم میگم خوب که چی؟ سی سالت بشه اینا برات مضحک به نظر میاد.چهل بشی افسوس میخوری برای این ایده های مسخره
ولی چیکار میشه کرد؟
چه چیزی میتونه اغنا کنه این احساساتو؟
وقتی دلیل قفل شدن الانمو نگا میکنم واقعا اعصابم خورد میشه.سر موضوعات کاملا الکی دو سال رو از دست دادم و بدتر از اون اینکه هنوز درگیرشم