دو روز مونده به کارای ترخیص حساب لاشیا امروز صبح زنگ زدن گفتن باید بیای مشهد و تهران برای تسویه:(
دو روز مونده به کارای ترخیص حساب لاشیا امروز صبح زنگ زدن گفتن باید بیای مشهد و تهران برای تسویه:(
چند روزی میشه که پایان دوره خدمتم شروع شده.تقریبا پونزده روز دیگه باید برم برای تسویه و دیگه تموم میشه:)
شروع کردم برای فرانت تمرین کردن به امید پیدا کردن کار.شروع هر چیزی سخت بنظر میاد مخصوصا اگه 19 ماه قبلی رو الکی گذرونده باشی.
دنبال اینم که کلاس زبان رو شروع کنم.استادم گفته وقت نداره ولی باید جدی تر پیگیری کنم.
هوا بشدت گرمه و بازدهی منو میاره پایین.از الان روزشماری میکنم برای پاییز و هوای خنک تر!
در کل مثل تموم زندگیم سردرگمم.تصمیمای قبلیم کمرنگ شده ولی هنوز معلوم نیست چی بشه.فعلا کارایی رو میکنم که برای هر کاری توی آینده لازمه و با همش همپوشانی داره.
مشکل اصلی زندگیم هم محکم پابرجاست.حتی نمتونم به درست کردنش فکر کنم.ولی شاید اتفاقی افتاد...