busymind

busymind
بایگانی

کار تهران کنسل شد کلا.از 16ام دارم سرکار جدید میام.به عنوان کارشناس آیتی.

کارمون شبکه ی سیستم ها و نگهداری پرینترهاست.حس خوبی نداشتم به کار ولی وفتی با آدمای مختلف صحبت میکنم مخصوصا اونایی که بیکارن میبینم باز همینم غنیمته.

باید به فکر کار دیگه باشم ولی شاید نه به این زودی.ایده ی خاصی هم ندارم فعلا

تو این چند ماه که منتظر بودم کار تهران درست بشه و بتونم برگردم خیلی دلم به رفتن نبود.وقتی کار اینجا اوکی شد کلا دلم رفت سمت اینکه تهران برم و اونجا باشم ولی یادم رفته بود چه ادمای مزخرفی اونجا بودن و چقدر رو مخ بودن.امروز با خوندن نوشته های فدیمی دوباره یادشون افتادم.فعلا خوشحالم که اینجام البته از حقوقش راضی نبستم ولی فعلا از هیچی بهتره

۱ نظر ۲۶ آبان ۰۳ ، ۰۷:۴۸
BusyMind

در لحظه جوگیر شدن و تصمیم گرفتن برای انجام یک کاری!

چندین روز شاید نزدیک به یک ماه حس زیادی داشتم که باید برگردم به حونه و اونجا هرکاری میتونم انجام بدم ولی الان این حسم خیلی کمتر شده

همش تاثیر داروها بود. یه مدت فشار روانی بالا رو تحمل کردم و الان اون میل شدید به برگشتن رفته ولی اینجا موندن هم حس میکنم فرقی نداره

دوست دارم بتونم با علاقه برنامه نویسی کنم ولی فعلا که هیچی

 

۰ نظر ۲۳ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۵۷
BusyMind

اون حس درگیری ذهنی که همش دوست داشتم برگردم خونه داره بهتر میشه و کمتر بهش فکر میکنم. چون برگشتن برای تغییر محیط هست و الان برم تغییر محیط بدم دیگه بعدش شانسی برای تغییر محیط ندارم و باید تا آخر همون کار رو ادامه بدم.خوبی کار الانم اینه که در صورتی که بتونم رشد کنم میتونم شانسمو برای رفتن به شرکت دیگه امتحان کنم. فعلا فقط میخوام در روز در حد 5 دقیقه آموزش ببینم و تمرین کنم و کم کم سعی کنم با شرایط جدید وفق پیدا کنم تا روزی که بتونم بهتر عمل کنم

۰ نظر ۲۰ اسفند ۰۲ ، ۱۲:۰۷
BusyMind

نردیک یک ساله که اومدم تهران و دارم کار میکنم

چند ماه پیش رفتم پیش روانپزشک برای مشکل اضطراب.دوتا قرص داد.به همه چیز بی حس شدم.زندگی خیلی سخت میگذره. ساعت کاری نمیتونم تمرکز کنم رو کار. هیچ حسی به کار ندارم. بعد از ساعت کاری هم عذاب میکشم.هیچ کاری ندارم برای انجام دادن که بهم حس خوبی بده و معمولا به بطالت میگذرونم تا ساعت بشه 8 و 9 و بگیرم بخوابم تا 7 صبح روز بعد

تو فکرشم کارمو ول کنم. حس میکنم صبر و پیوستگی که یه برنامه نویس باید داشته باشه رو ندارم و رفتن این راه برام سرانجامی نداره.

 

۱ نظر ۱۹ اسفند ۰۲ ، ۱۲:۴۵
BusyMind

چجوری میتونی دنبال حس خوب باشی برای خودت وقتی حس خوب نداری و از آدم هایی خوشت نمیاد؟

1- اصلا بهشون فکر نکن.اولویت های زندگیتو مشخص کن. برای اونا تلاش کن و به اونا فکر کن. در نهایت تو زندگی تو همونا رو میخوای و برای همونا باید تلاش کنی.چی هست که زندگیتو شیرین میکنه؟ از آدمای تخمی دوری کن کن و صبوری پیشه کن

2- 

۰ نظر ۲۷ دی ۰۲ ، ۰۹:۴۹
BusyMind