busymind

busymind
بایگانی

زندگیمو از هر جهت بررسی میکنم توی هر قسمتش گند زدم.

دنبال روزنه ی امیدی هستم در گذشته ولی همش تاریکه.

حالا اینا چس ناله هست یا مقدمه ای برای شروع یه جهش عظیم؟!

هیچکدوم.امیدی نیست،آرزویی هم نیست.جرئت تموم کردنش هم نیست.پس ادامه میدم تا تمام بشه

۰ نظر ۱۱ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۱۷
BusyMind

چند وقتی میشه که lolبازی میکنم

یه بازی استراتژیک هست 

3 تا لاین وجود داره و دو تیمِ رقیب

هر تیم پنج تا هیرو داره.دوتا لاین پایین هستن یکی لاین وسط و یکی لاین بالا

یه هیرو باقیمونده!اون معروفه به جانگلر.تو جنگلای بین لاین ها دور میزنه و باف ها رو میزنه و سعی میکنه قوی تر بشه

هر چی لول هیرو ها بیاد بالاتر قوی تر میشن و تاثیر گذار ترن

ممکنِ اول بازی 4 تا هیروی دیگه خیلی کاربردی تر باشن ولی آخر بازی جانگلر نقش اصلی رو داره

حالا اینا رو چرا گفتم؟به نظرم ماها فعلا باید جانگلر باشیم.بیخیال همه جی.چرخ بزنیم و خودمونو قوی تر کنیم.لولمونو بیاریم بالا.با کتاب خوندن...ورزش کردن...کارای بد نکردن!

روی اخلاقمون کار کنیم...روی رشته دانشگاهی یا شغلمون....نباید عجله کنیم برای نشون دادن خودمون

نباید توی هیچ بحثی شرکت کنیم...بیخیال مسائل سیاسی .... بیخیال مشکلات اجتماعی...الان باید اره رو تیز کنیم که بعدا تاثیر گذار باشیم

۰ نظر ۰۶ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۵۲
BusyMind
به نظرم اکثر آدما از لحاظ تاریخی و جغرافیایی توی موقعیت درستی نیستن برای گرفتن بهترین کارایی
مثلا خودِ من اگه دهه 30 بدنیا میومدم خیلی زندگی برام جالب تر بود!
همیشه علاقمند به خوندن کتاب های تاریخی و جامعه شناسی و تا حدودی مذهبی بودم و یه دوره ای هم زیاد خوندم ولی نتیجش هیچی نشد...
حتی کسی پیدا نمیشه که باهاش در این موردا بحث کنم
حالا اگه همین مدلی بودم و سی سال هم زودتر بدنیا میومدم احتمالا یا جزو حزب توده میشدم یا مجاهدین خلق
به 57 نرسیده هم اعدامم میکردن:)
۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۳۶
BusyMind
یه رفیقی دارم بسیار دوست داشتنی.شش ترم هم اتاق بودیم
درس رو ول کرد و الان رفته سربازی
اوایل ترم دو بود که من بعد از کلی درگیری و دو بار اتاق عوض کردن دوباره اتاقمو عوض کردم و رفتم این اتاق جدید.اتاق210!
هنوز کاملا ناآشنا به محیط و آدما
همین رفیقم رو تخت بود و منم رو زمین که گوزیدم:)
ولی نفهمید این بنده خدا واسه همین با ذوق بهش گفتم گوزو حال کردی:))
فکر میکرد شوخی کردم.تا اینکه یکدفعه دیدم جلو دماغشو گرفته و دوید بیرون اتاق و حالش بهم خورد
از همون جا رفاقت سختی بین ما شکل گرفت که مطمینم هیچ وقت از بین نمیره
 
پینوشت: توی خوابگاه لقبم king of fart هست:)
 
۰ نظر ۱۷ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۳۶
BusyMind

یه چریک به هیچی دل نمیبنده،حتی آرزوهاش

۰ نظر ۰۵ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۱۲
BusyMind

امتحانا تموم شد

چندتا کتاب جذاب گرفتم که بخونم

دنیای سوفی.سینوهه.وقتی نیچه گریست

۰ نظر ۰۱ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۲۶
BusyMind
افسوس برای این عمری که گذشت و هیچ چیز جز غم نداشت
کودکی و نوجوانی بخاطر مشکلات روحی شخص دیگری از بین رفت و الان هم که مشکل اصلی خودم هستم
فقط منتظرم این امتحانات تخمی تموم بشن و راحت بشم از این همه فشار
چقدر دوست داشتم به چشم بیام ولی نشد...
چقدر دوست داشتم شخص مفید و موثری باشم ولی نشد...
چقدر دوست داشتم به چشم یک انگل بهم نگاه نکنن ولی نشد...
چقدر شروع محکمی داشتم ولی نشد....
و دیگه هیچ وقت نخواهد شد...
۰ نظر ۲۴ دی ۹۷ ، ۰۶:۳۷
BusyMind
من یکی از جذاب ترین کارهایی که توی اوقات فراغتم میکنم خوندن وبلاگ هاست.بعضی ها که برام جالب به نظر میاد میرم آرشیو چند سالشو میخونم
توی بلاگ سه/چهار تا وبلاگ اینجوری بیشتر نبود برام ولی بلاگ اسپات پره از این وبلاگ ها
اکثرشونم دیگه سال هاست که نمینویسن.فکر میکنم کلا یادشون رفته این قسمت از زندگیشون
۰ نظر ۱۲ دی ۹۷ ، ۰۲:۱۶
BusyMind

#خود_شناسی

فرض کن از لحاظ مالی کاملا تامین باشی.به صورت نامحدود
بعد کفه ی هرمِ مازلو هم برات کاملا اوکی باشه شامل غذای خوب و مسکن و لباس و غریضه ی جنسی
کلا درگیری عشقی و مالی نداری!
حالا چیکار میکنی؟دوست داری چه کاری انجام بدی؟
۷ نظر ۳۰ آذر ۹۷ ، ۲۰:۳۱
BusyMind
به این فکر کردی که تهش ما خودمونیم با انتخاب های خودمون؟
هر کسی یه دنیایی داره برای خودش.منظورم این نیست که توی ذهن خودش یه دنیا داره،اون درست ولی همین دنیایی واحدی که میبینیم برا هرکس یه جوری هست...هرکس یه مدلی میبیندش
این همه آدم دارن زندگی....میخوابن ،بیدار میشن،میخوابن ،بیدار میشن،میخوابن ،بیدار میشن.....
این وسط یه سری تصمیم میگیرن یا عملی میشه یا نه
میخوایم به چی برسیم؟
کسی هست که مطمین باشه چی میخواد؟
کسی هست مطمین باشه به یه چیزی که میخواد اگه رسید دیگه تمومه؟دیگه خواسته ای نداره؟
چرا فکر میکنم اکثر آدما پوچن...خواسته هاشون چرنده...اهدافشون مضحکه!
چرا نمیتونم پوچ نباشم؟...چرا خواسته ی مشخصی ندارم؟...چرا اهدافم مضحک هست؟؟
۱ نظر ۲۸ آذر ۹۷ ، ۰۳:۳۸
BusyMind
داشته هامو که توی این دنیا نگاه میکنم...اونایی که واقعا موندنی هستن و واقعی...اولین چیزی که به ذهنم میرسه مادرم هست
خاطراتی که از بچگی یادمه فقط مهر ومحبتش هست و پشتیبانی ازم
بابام سخت گیر بود وتنها پناهگاه من مادرم بود
دبستانی بودم و توی مدرسه فحش جدیدی یاد گرفته بودم:) توی خونه به کار بردم و مامانم فلفل ریخت رو زبونم:)
خلاصه در طول این سالها من فقط ناامیدش کردم...هر چند حقیقتا هیچ توقعی نداره ازم.هیچی ولی همون چیزهایی هم میخواسته و برای خودمم بوده و بهشون نرسیدم بازم کوچکترین تغییری نکرده
ولی جالبه دیواری کوتاه تر از مادرم برام وجود نداره...وقتی زنگ میزنه و خوابم صدامو خسته تر و خواب آلود تر هم میکنم و میگم بعدا زنگ میزنم ولی برا بقیه اینطور نمیشه که نشون از حماقتم هست
یا وقتی توی جمع نشستم و زنگ میزنه جواب سربالا میدم و میپیچونم ولی اگه کس دیگه ای باشه میرم یه جای خلوت و صحبت میکنم و بازم نشون از حماقتم هست
جالبه هر جایی گیر میکنم و دیگه به بن بست میرسم تنها راه حل مادرم هست چه موضوع مالی باشه چه عاطفی یا هر چیز دیگه
هر دفعه که میرم خونه میدونم که صدرصد قرمه سبزی پخته:)
حقیقتا وقتی به طور دقیق نگاه میکنم یه دلیل برای ادامه این زندگی تلخ باشه مادرم هست ولی قدرشو نمیدونم
مفید ترین کاری که بخوام تا آخر عمرم بکنم اینه که قدرشو بدونم جوری که بفهمه به حماقت این 22سال گذشته ام پی بردم
۱ نظر ۲۷ آذر ۹۷ ، ۰۲:۲۸
BusyMind
دنبال یکی از اساتید بودم برای هماهنگی پروژه.از پشت در گفت دنبال کی میگردی؟گفتم آقای فلانی
و بعد 4 نفری که همرام بودن همگی گفتن باید میگفتی دکتر فلانی و اینی که گفتی بی احترامی بود
خیلی دوست دارم بدونم واقعا نظر خودِ استاد چی هست؟!
من که متنفر هستم از گذاشتن القاب قبل از اسم آدما
۱ نظر ۲۲ آذر ۹۷ ، ۰۱:۵۸
BusyMind

‏یک جام پر از شراب دستت باشد

تا حالِ منِ خراب دستت باشد


این چند هزارمین شب بی‌خوابی‌ست

ای عشق فقط حساب دستت باشد

ای عشق فقط حساب دستت باشد

ای عشق فقط حساب دستت باشد

ای عشق فقط حساب دستت باشد

ای عشق فقط حساب دستت باشد

ای عشق فقط حساب دستت باشد

ای عشق...


‎#جلیل_صفربیگی

‎#ذکر_شب

۰ نظر ۱۹ آذر ۹۷ ، ۰۳:۴۶
BusyMind
شب با علی و حامد و ممد توی اتاقشون بودم
بحث این شد که اگه برگردیم عقب نمیایم دانشگاه و میریم سراغ کار
با این شغل جدید توی دانشگاه و به واسطه خانمِ علی آشنا شدیم
بعد من گفتم الیتهخدا خیر بده اونی که واسطه شد تا ما این کار رو پیدا کنیم
بعدش گفتم خدا خیر بده اونی که باعث شد با این واسطه آشنا بشیم که باعث شد کار پیدا کنیم
بعد یکی گفت خدا خیر بده اونی که واسطه شد که واسطه اول با واسطه دوم آشنا بشن:)
خلاصه همینجور ادامه دادن که گفتم اگه همینطور پیش بره میرسیم به اون کاپیتان کشتی که چند تا کارتن موز رو آورد ایران:)
۰ نظر ۱۷ آذر ۹۷ ، ۱۵:۲۲
BusyMind
داشتم فکر میکردم چرا اینقد کم مینویسم توی وبلاگ و توییتر .....
و به این نتیجه رسیدم که خیلی راکدم
همه روزها مثل هم میگذرن و این اصلا راضیم نمیکنه
برنامه ریزی و هدف گذاری و ... هم که قبلا گفتم به نظرم چرته!
باید آدم پس زمینه زندگیش رو مشخص کنه و یه تمی بده به زندگی...
کتاب (انسان در جست جوی معنی)اثر ویکتور فرانکل رو شروع کردم.جالبه به نظرم
حتما چند پست در موردش مینویسم
چند وقتی هم هست که شعر میخونم....اندکی به ادبیات علاقه مند شدم...اینم لینک کانال تلگرامی هست که گلچین ها رو میزارم داخلش




شب بخیر گفتن ما محض ادای ادب است

 ورنه چون شب برسد، اوّل بیداری ماست


۰ نظر ۱۲ آذر ۹۷ ، ۱۸:۳۷
BusyMind
حالم بد و گرفته هست
امتحان سیگنال سفید دادم
دیشب هم نتونستم بخوابم.بچه ها بازی میکردن و اعصابم به هم ریخته بود
چند وقتی هم هست که مسواک نزدم
اینا رر گفتم که بگم حالم بده و حالا میخوام بخوابم.امیدوارم بعدش حالم خوب باشه
۰ نظر ۱۱ آذر ۹۷ ، ۲۱:۳۰
BusyMind
از حماقت هایی که من در گذشته داشتم پاک کردن های قسمت هایی از زندگیم بوده.
یه بار نزدیک سی عکس از دوران کودکی مو پاره کردم چون از ژستم خوشم نمیومد.
وبلاگمو از سال 94 تا الان 2 بار پاک کردم و پشیمونم بخاطر خاطرات قشنگی که اونجا داشتم.کلی رفیق مجازی بودن که دیگه نیستن
اینستا رو هم که از سال 2014 بیشتر از ده بار پاک کردم و دوباره پیج ساختم.تموم قشنگیش به اینه که عکس های مختلف توی سن های مختلفتو ببینی
فکر کنم مشکل روانی دارم ولی اسمشو نمیدونم
۰ نظر ۱۰ آذر ۹۷ ، ۲۱:۳۳
BusyMind
تا حالاشده بخواین حرف بزنین و همش دنبال یه جفت گوش باشین؟!
امشب دوباره برا من اتفاق افتاد
بعد از کلی صبر کردن طاقت نیاوردم و هم اتاقیمو بردم بالکن اتاق و کلی حرف زدم.از ناله های عاشقی شروع کردم بعد در مورد پیدایش زمین و انسان های اولیه بعد بحث عرفانی و فلسفی شد و در نهایت با جملات شریعتی به فکر فرو بردمش
آخرشم چون دست و پام یخ زده بود از سرما گفتم بیا بریم داخل اتاق
ولی خیلی حس خوبی پیدا کردم.ارزش داشت
۱ نظر ۱۰ آذر ۹۷ ، ۰۵:۳۹
BusyMind

‏تهش همون حرف جناب نیچه که کسی که در زندگی خود چرایی را بیابد، با هر چگونگی خواهد زیست.


۰ نظر ۱۰ آذر ۹۷ ، ۰۵:۳۶
BusyMind
امروز صبح میانترم کد داشتم و نرفتم سر جلسه.ترجیح دادم بخوابم!
معمولا روش من در مواجهه با سختی ها خوابیدن هست
تقریبا پنج ماه تا عید مونده.چقدر خوبه که از الان شروع کنیم به یه تغییری و تا عید نتیجه رو ببینیم.بعد توی عید خودمونو بررسی کنیم و برای سال بعد برنامه بریزیم

۰ نظر ۰۹ آذر ۹۷ ، ۱۵:۵۶
BusyMind

یکم دیگه تلاش کنم

جمله ای که صفدر گفت

باید یکم بخونم که این بیست واحد تخمی پاس بشه و مشروط نشم

فقط برا خونواده

ای زندگی تخمی و تلخ.لعنت به تو

۰ نظر ۰۶ آذر ۹۷ ، ۰۲:۰۳
BusyMind
یکی از فانتزیام اینه که یه مهارتی رو خوب یاد بگیرم و بعد برم جاهای مختلف دنیا زندگی کنم و بتونم با استفاده از مهارتم روز رو شب کنم.باید خیلی بیشتر به این مورد فکر کنم
۰ نظر ۰۵ آذر ۹۷ ، ۰۶:۰۸
BusyMind
من میدونم که نوشتن منو اروم میکنه ولی بازم از این قابلیت استفاده نمیکنم
ببین یه سری ویژگی های شخصیتی به خودت اضافه کن
صبور بودن و ساکت بودن
اهل فکر بودن یه تغییر بزرگ و ادامه دادنش
جهت دادن به هوس ها و استفاده از قدرت اون ها
صبر کردن و دیدن نتایج تلاش ها
۰ نظر ۰۴ آذر ۹۷ ، ۰۳:۳۰
BusyMind

ببین نباید بترسی 

باید بتونی دل کندن رو یاد بگیری

تا حالا هر روزی ریدی.به صورت پیوسته.اصلا مهم نیست

مشکلات رو بنویس و مچاله کن بنذاز دور

الان فقط تو هستی و خودت.فقط بخاطر خودت

تلاش کن

هر روز سعی کن یه چیز جدید یاد بگیری

از فرصت هایی که برات پیش میاد استفاده کن

نا امید نشو

حداقل صفر نباش.حداقل ها رو داشته باش برای ادامه دادن زندگی

برای خوندن کتاب های مورد علاقت

۰ نظر ۰۴ آذر ۹۷ ، ۰۳:۲۷
BusyMind
چند وقت قبل داخل یه گروهی دیدم یکی پروژه داره و منم قبول کردم
نسبتا راحت بود.الگوریتم های مرتب سازی رو میخواست مقایسه کنه
با هزینه 40 تومن قبول کردم و اونم قبول کرد
بیشتر از یه هفته هم وقت داشتم ولی خیلی شل گرفتم و حالا موعد تحویله و هنوز آماده نیست و میترسم نتونم کامل آمادش کنم
فکر میکنم اگه بتونم کاملش کنم و تحویلش بدم حس خوبی بهم بده.برای شروع خوبه.باید تلاشمو بکنم.
۰ نظر ۰۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۵۱
BusyMind
برام غیر قابل باور هست که بعد این همه سال هنوز اینقد درگیر این بیماری هستم
باید سبک زندگی مو عوض کنم
هر چی زودتر بزارمش کنار بیشتر به نفعمه
اما چطور؟
۰ نظر ۲۹ آبان ۹۷ ، ۱۹:۱۲
BusyMind
خوب باید واقعیت ا رو قبول کرد
تغییر سخته.خیلی خیلی سخت و زمان بر هست
اما مگه چاره دیگه ای هم دارم؟
باید به جلو رفت.کمترین توقع ها رو داشت و ادامه داد
صبر داشته باش و سعی کن ادامه بدی
۰ نظر ۲۷ آبان ۹۷ ، ۱۷:۱۲
BusyMind
آدمیزاده دیگه
بالاخره یه روز صبح پاییزی بیدار میشه و میبینه این وضعش نیست و تصمیم میگیره عوض کنه حالت فعلی رو
۰ نظر ۲۷ آبان ۹۷ ، ۰۶:۱۵
BusyMind
در اواسط ترم هفت هستم و بیست واحد دارم
هدفم اینه که آروم بشم.با آرامش بتونم راه درست رو تشخیص بدم و به سمتش حرکت کنم
میخوام هر بیست واحد رو پاس کنم بدون مشروط شدن
حالا اگه معدل رفت بالاتر چه بهتر
میخوام سعی کنم فقط به چیزی فکر کنم که الان درگیرش هستم و بقیه مشکلات رو فراموش کنم
فعلا میخوام بشینم و فقط db بخونم و پروژه رو آماده کنم.
۰ نظر ۲۵ آبان ۹۷ ، ۱۳:۴۷
BusyMind
دوتا خاطره شخمی یادم اومد بهتره اینجا تعریف کنم تا بعدا دوباره از این طرق ناراحت نشم
یکی ابن بود که با رفیقم ز.خ داشتم جلوی زیدش شوخی میکردم که به زیدش برخورد و من خدافظی کردم و جوابمو نداد و در اون لحظه دوست داشتم زمین دهن واکنه:/
خیلی تخمی بود رفتارش
یه دفعه دیگه هم اتفاق مشابهی افتاد که الان هر چی فکر میکنم یادم نمیاد چی بود ولی بازم خیلی ناراحت کننده بود

یا  از خاطرات غمگینم بخوام بگم امتحانات میانترم و پایانترم هامه:/
حتی یادمه توی  آزمون های قلم چی هم که شرکت میکردم آخرای جلسه حس بدی بهم دست میداد و برا خودم روی دفترچه عهد میبستم که دیگه اینجور تحقبر نشم و قول میدادم به خودم که جبرانش کنم و هر چند هیچ وقت جبران نشد و کنکور رو هم گند زدم

حالا هنوزموضعیت همینه.میخوام ولی نمیشه
دوست دارم بشینم بخونم و یادبگیرم ولی نمیشه.دلیل اصلیشم فکر کنم میدونم و باید تموم تلاشمو کنم که دیگه بیخیالش بشم

امیدوارم به نتیجه برسم

۰ نظر ۲۴ آبان ۹۷ ، ۱۵:۱۵
BusyMind

میدونی سال هاست داری تصمیم میگیری و کاری نمیکنی  و همین باعث میشه رشد نکنی

سال هاست خط فکریت با چیزی که میخوای یکی نیست و یاعث میشه رشد نکنی

اون \ایه ای که در وجود تو گذاشته شده با اون چیزی که به ظاهر میخوای فرق میکنه.فرق خیلی زیادی هم میکنه

مثل سیگار کشیدن میمونه.اوایل اصلا خوب نبود و به  اصرار رفیق و توی جمع و با جو گیری این کار رو  میکردی ولی الان دیگه شده عادت.شده جزو ناخودآگاهت.دیگه کنترلی نداری روی خودت.یا حس میکنی که دیگه کنترلی نداری روی خودت.

این ناخودآگاه لعنتی خیلی بده.باعث میشه از خیلی از قابلیت ها چشم بپوشونی.مثلا فکر میکنی چون من ده ساله دارم اشتباه میکنم دیگه نمیتونم درستش کنم

در حالی که غلطه

آدمیزاد با این همه توانایی. فقط یکم از درصد لش بودنت کم کن و ببین نتایجش رو

حس میکنم باید بیشتر بخونم و بیشتر بنویسم

اره

علی سخاوتی میگفت اگه میخای به چیزی برسی اونو نزار هدفت بلکه سعی پس زمینه زندگیتو در اون راستا قرار بدی

من اگه میخوام از دست فکرهای پوچ و شوم راحت بشم باید بیشتر بخونم و بیشتر بنویسم

خودم رو عادت بدم روزی سه نوبت بنویسم.چقدر خوب میشه

۰ نظر ۲۴ آبان ۹۷ ، ۱۴:۴۱
BusyMind


دیشب از چند نفر تمرینای شبکه رو خواستم همشون پیچوندن

حس بدی بهم دست داد

خیلی بد

کاش میشد این حس ها رو ضبط کرد.بعدا خیلی به آدم انگیزه میده

بگذریم

ببین الان هنوز چیزی رو از دست ندادی

شروع کنی به راحتی میتونی به خواسته هات برسی

میشه این ترم رو خیلی خوب جمع کرد

یه کوچولو نظم میخواد و اینکه بتونی ذهنتو کنترل کنی

صبر داشته باش

دو ماه مرتب تلاش کن و بعد نتیجشو ببین


یه دختره هست توی توییر خیلی از روحیش خوشم میاد.دمش گرم!

۰ نظر ۲۸ مهر ۹۷ ، ۰۶:۰۱
BusyMind
همه جا میگم که کاملا بیخیالش شدم ولی این آنلاین بودن همزمانش با یکی دیگه خیلی اذیتم میکنم
میدونم که بدون شک نمیخوامش ولی چرا این حس رو دارم؟
حسادت!
یا مال من باشه یا هیچکی
عجب خری هستم
۰ نظر ۲۸ مهر ۹۷ ، ۰۵:۴۲
BusyMind
حیف از این سه سال که گذشت و هیچ تلاشی نکردم و دائما به سمت پلیدی ها حرکت کردم
از یه آدم با استعداد و با شخصیت تبدیل شدم به یه کودن و دلقک
حالا میشه این سه سال رو توی یک سال و نیم جبران کرد؟
قطعا ولی نه با روش های گذشته
با بی حوصلگی و کم آوردن نمیشه
باید واقعا خواب رو تنظیم کنم
۰ نظر ۲۸ مهر ۹۷ ، ۰۳:۵۸
BusyMind

امان از این دل بستن ها

به کسی که اصلا نمیشناسی

فقط بخاطر اینکه چند بار در طول روز میبینیش

و حالا حس حسادت که شاید یه شخص دیگه اونو بدست آورده

با اینکه خودت نمیخایش

لعنت بر شیطون و این ذهن که خیلی دارن اذیت میکنن

۰ نظر ۲۸ مهر ۹۷ ، ۰۳:۳۸
BusyMind

اینو قبول دارم که با یکسری تغییرات کوچیک میشه به نتایج بزرگ رسید ولی

تغییرات کوچک هم کار آسونی نیست.صبر میخواد و مقاومت و تداوم

هدف های بزرگ نیازمند اراده های فولادین هستن

هرچی سن میره بالاتر آدم از هدف های راستینش دور میشه.هدف های مقدسی که داشته ولی باید به فکر بود و کاری براش کرد

۰ نظر ۲۵ مهر ۹۷ ، ۰۲:۲۸
BusyMind


احساسات آدم رو تلف میکنه

مخصوصا اگر ضعیف باشی

این روزا با یه واکنش منفی هم اتاقیا به هم میریزم.نمیدونم چرا اینقد دل نازک شدم

خدایا یه بار هم بزار برسیم.اینقد نرسیدن واسه چیه آخه؟!

۰ نظر ۲۱ مهر ۹۷ ، ۲۲:۲۱
BusyMind
میدونستین سن فقط یه عدده؟؟
یعنی فقط یه عدد در مبنای ده!
اگه مبنای شمارشمونو عوض کنیم سنمون که عددی بیش نیست هم کم و زیاد میشه

و آیا به این دقت کرده بودین که پیغمبر هر کاری کرده از سن 40 به بعد بوده؟
تموم جنگ ها و ماجراها و آفرینش اسلام از سن چهل به بعد پیغمبر بوده!

نتیجه:حقیقتا هیچ وقت دیر نیست
۰ نظر ۱۴ مهر ۹۷ ، ۲۳:۵۱
BusyMind

هر چه مرهم می گذارم بند می اید مگر؟

ای وطن خون تو از اروند می اید مگر؟

‎#اهواز ‎

۰ نظر ۰۱ مهر ۹۷ ، ۱۵:۰۷
BusyMind

‏در میان کسانی که دنبال می کنند، شما کسانی باشید که می خوانید

۴ نظر ۳۱ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۳۵
BusyMind
برنامه برای تغییر باید بریزم و واقعا تغییر کنم
برنامه زیاد مهم نیست باید عمل کنم.
۰ نظر ۲۹ شهریور ۹۷ ، ۲۰:۴۴
BusyMind
در شب عاشورای امسال تجربه عجیب دیگه ای پیش اومد
۰ نظر ۲۹ شهریور ۹۷ ، ۱۰:۲۸
BusyMind
وای خدا
یه حرف بیجا زدم و باز خجالت زده شدم
لعنت بر دهانی که بدموقع باز شود
میانه روی مهم ترین چیز هست
گاهی تندروی و گاهی عقب نشینی باعث شرم و خجالت میشود
۰ نظر ۲۸ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۰۳
BusyMind

باید بشینم ببینم چی میخوام

و کجای راه قرار گرفتم

#پابلو

۰ نظر ۲۷ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۴۶
BusyMind
ای کاش بتونم راه رو پیدا کنم
فکر میکنم برای رسیدن به اوج ایده آل هام شیش هفت سال عقبم
با یسری استدلال میشه گفت کمتر از این و با یکسری استدلال بیشتر!
۰ نظر ۲۷ شهریور ۹۷ ، ۰۲:۰۸
BusyMind
حسرت به دلم موند که ای کاش آدم با ثباتی بودم
۰ نظر ۲۶ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۵۹
BusyMind
امروز اولین روز از ترم هفت بود که رفتم دانشگاه
خیلی شُل هستم هنوز.رفتم دفتر خانم دراجی و خیلی مسخره بازی دراوردم
باید خیلی سنگین تر برخورد کنم
باید با شخصیت باشم
ش رو هم دیدم و دوباره کشمکش ها شروع شد
شب رفتم خونه حامد و رفیقاش بودن.خوش گذشت
رییس شرکت و رفیقاش درس بزرگی بهم دادن.مردی که پر حرف نیست و با عشق و علاقه و امید حرف بزنه خیلی دوست داشتنیه.
برای من اولویت راستگو بودن و یکرنگ بودن و سرسنگین بودن هست
پشت و رو یکی باید باشه
یک مومن واقعی.مومن
۰ نظر ۲۵ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۰۰
BusyMind
نا امیدی در هر شرایطی مضخرف ترین انتخاب هست
زندگی شاید خیلی پوچ و بی ارزش باشه ولی تنها چیزیه که داریم
بزرگترین سرمایه گذاری باید روی خودمون باشه نه خونه و ماشین و جنس و...
باید همه تلاش رو برای سلامت جسم و مهم تر از اون سلامت روان بکنم
یه ایده دارم که گنده هست و میشه انجامش داد ولیک به خون جگر!
احتمالا انجامش بدم

۰ نظر ۲۳ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۰۴
BusyMind
امشب داشتم با رییس شرکت صحبت میکردم وچقدر این آدم مثبت نگر و با روحیه خوب بود
برعکس خیلی ها
خیلی ایده های جالبی میداد
از ایده ها خیلی خوب استقبال میکرد
میگفت برو دنبال کاری که وقتی از سر کارت برمیگردی و میتونی در اوج خستگی انجامش بدی
میگفت سعی کن جزو بهترین هاش باشی اونوقت حتما درامد های خوبی هم کسب میکنی
امید داشت به زندگی
میگفت ازدواج و بچه پولشونو همراه خودشون میارن
حالا آدم محتاجی نیست که بگی مجبوره این حرفا رو بزنه..سرمایه حداقل دومیلیاردی داره الان
۰ نظر ۲۳ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۵۰
BusyMind

دوباره:)

شد هفت بار

۰ نظر ۲۲ شهریور ۹۷ ، ۰۲:۳۶
BusyMind
در پایان روز نهم دوباره توبه شکست ولی بازم مهم نیست:)
بازم ادامه میدم
فکر کنم سرجمع شد 5 بار
امید به خدا دیگه تکرار نمیشه
۰ نظر ۲۱ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۲۲
BusyMind
گیجم
مهم اینه که وضعیت و زمان و منابع رو مدیریت کنم ولی فعلا که نمیتونم
چندتا از برنامه های فعلی:
1-نوشتن روزی ده ایده
2-نوشتن فعالیت هایی که در طول روز انجام میدم توی یک دفترچه(در کنار این موضوع تمرین خوش خطی کردن)
3-
۰ نظر ۲۰ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۴۵
BusyMind

دیشب و امشب هم توبه رو شکستم

شد پنج بار 

عیبی نداره دوباره شروع میکنم و ادامه میدم

نکات مهم رو نوشتم و میزارم جلوی چشمم

دلم گرفته.بخاطر همه خرابکاری هایی که کردم

حالا نمیدونم باید چطور باشم

علی میگفت باید هر چند وقت خودمونو اصلاح کنیم و بتراشیم

باید ساکت باشم

نگاهم رو کنترل کنم

فحش ندم

پر حرفی نکنم

سال آخردانشگاه رو با خاطره خوب تموم کنم

کتاب زیاد بخونم

کتاب جایگزین تمام شبکه های اجتماعی

۰ نظر ۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۴۳
BusyMind
برای اینکه به چیزی که میخوای برسی باید نفر اول باشی
اونم با اختلاف
باید روی مدیریت کار کنی
مدیریت منابع و زمان و انرژی
باید بتونم اولویت هامو مشخص کنم
باید اگر تصمیمی گرفتم تا آخرش برم
۰ نظر ۱۹ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۵۴
BusyMind
در حال حاضر مهم ترین مشکلی که دارم مدیریت هست!
واقعا سخته حداقل برا من
اینکه چه کاری رو چه زمانی انجام بدم
چند تا هدف دارم که میشه  به همشون رسید ولی با این وضعی که پیش میرم احتمالش هست به هیچ کدوم نرسم
۰ نظر ۱۸ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۱۱
BusyMind
برام خیلی جالبه بدونم چطوری نژادهای مختلف بوجود اومدن
مثلا اولین انسان ها که همون آدم و حوا هستن توی یه نقطه ای بودن بعدش چجوری فرزندان و نسل اینها رفتن به قاره آمریکا و یا چین و یا استرالیا؟
چرا چهره هاشون عوض شده؟

۱ نظر ۱۸ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۳۱
BusyMind

دو بار دیگه تکرار شد

ناامید نمیشم

دوباره ادامه میدم

۰ نظر ۱۶ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۲۹
BusyMind
صبح جمعه توبه رو شکستم ولی عیبی نداره
همون دوره چهل روزه رو ادامه میدم
به امید خدا که دیگه مشکلی پیش نمیاد
این دفعه هم تقصیر خودم بود
۰ نظر ۱۶ شهریور ۹۷ ، ۱۳:۰۱
BusyMind
به واسطه کار جدیدی که میرم دنبالش باید برم سر ساختمون
دیروز با یعقوب آشنا شدم.اتفاقا همشهریم بود...
جوون ساده و مهربان و کاری
یه جا که کار ما گیر کرده بود و ربطی هم به اون نداشت اومد کمک کرد و وقتی واقعا گیر کرده بودیم به رفیقم گفت جوش نزن...درست میشه و یه ترانه ای رو زمزمه کرد
خیلی برام جالب بود این روحیه...با تمام سختی ها و بدبختی هایی که داری اگه این طوری باشی خیلی مردی واقعا:)
۰ نظر ۱۶ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۵۹
BusyMind
حس میکنم درگیری ها و مشکلاتی که دارم فراتر از چیزی هست که بتونم تحمل کنم.دائما بهم میریزه منو
ولی ازطرفی وقتی میخوام ببینم دردم چی هست چیزی به ذهنم نمیرسه.همش چیزای الکی هست

اوضاع مملکت هم بی تاثیر نیست.
چند روزه توی یه شرکت مشغول کارم و شرایط رو شدیدتر حس میکنم


۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۲۰
BusyMind
روز سوم داره تموم میشه
یه دفعه کاملا آگاهانه داشتم میرفتم که توبه بشکنم ولی خداروشکر تونستم جلو خودمو بگیرم
نیکوتین بدنم هنوز بالاس:)

حیف از ثانیه ثانیه جوونی و این عمر که به غفلت هدر بره و از دست بدیمش
۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۷ ، ۲۰:۳۲
BusyMind

از ساعت 12 شب روز یکشنبه شروع کردم

تا دو ساعت دیگه روز دوم هم تموم میشه

راضی ام فعلا.فشاری روم نبوده

تصمیم دارم بصورت جدی برای ارشد بخونم


۰ نظر ۱۲ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۳۹
BusyMind
یه دوره ترک رو به زودی شروع میکنم
چند روزه دارم میگم ولی عملی نکردم.اینجا زدم که شروع بشه دیگه

چند تا کار مهم دیگه هم هست که باید انجام بدم.مهم ترینش مطالعه و نوشتن خودم!
۰ نظر ۰۹ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۱۰
BusyMind

خواب دیدم رفتم خربزه بخرم.کلی با فروشنده بحث کردم.پولشو دادم.نمیدونم چرا بعدش خربزه رو قاچ کرد و یه تیکه رو داد خوردم.بعد گفتم خوشم نیومد!

و پولمو پس گرفتم

۰ نظر ۲۵ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۵۸
BusyMind
از نظر خودم بهترین دوستانی دارم که کم هستن...یکی یا دوتا
اونایی هستن که میشینم کنارشون و حرف میزنم و جرف میزنم و دغدغه هامو میگم و اونا هم گوش میدن و دو ساعت بعد حتی یادشون میست چی گفتم!
من فقط یکی رو میخوام که براش حرف بزنم و چیزی نگه و یادش بره
۰ نظر ۲۳ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۵۱
BusyMind
چیزی که مطمئنم اینه که بیماری روانی دارم
مطمئن نیستم اسمش چیه...شاید یه نوع اختلال
کافیه یه نفر یه مدت باهام حرف بزنه...خیلی زود میتونه تشخیص بده این اختلال رو
این یه طرف قضیه هست و کلی دردسر برا خودم درست میکنه
نمیدونم اصلا برا درمانش باید سراغ چی برم
مشکلی که نمیدونم اسمش چیه!
۰ نظر ۲۳ مرداد ۹۷ ، ۱۱:۱۴
BusyMind
انسانی فوق العاده مذهبی
با مطالعه
آشنا به زبان عربی
باهوش
نابغه ریاضی
دانشجوی پزشکی تهران
مقتدر
قاطع
مهربان
کاریزماتیک
عملگرا
و شهید

۲ نظر ۲۰ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۰۶
BusyMind
به تازگی با پادکست آشنا شدم
چند وقته که رادیو گیک رو دنبال میکنم ولی از بقیه پادکست ها خبری نداشتم
بطور اتفاقی یکی از اپیزود های چنل بی رو گوش دادم و حالا دارم همشون رو گوش میدم
واقعا دنیای جدید و جالبیه
۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۵۰
BusyMind

میخوام اعتراف کنم من اونقدر احمقم که سه ساله ذهنم درگیر یه مساله هست و هیچکاری نتونستم براش کنم

فقط داره همه وقت و انرژیمو تلف میکنه


۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۷ ، ۰۶:۰۵
BusyMind
سن که میاد بالا ادم دیگه تصمیم نمیگیره
فقط عادتاشو تکرار میکنه

و این اشتباه ترین اشتباه تاریخه ..
۳ نظر ۰۷ مرداد ۹۷ ، ۰۵:۰۱
BusyMind

گفتنش سخته ولی آدم ترسویی هستم

روزهای زیادی به عاقبت کار فکر میکردم و دقیقا یکماه هست که فقط به این موضوع فکر میکنم

بهترین ترین راه تموم شدن زندگی هست ولی عرضشو ندارم

۰ نظر ۰۷ مرداد ۹۷ ، ۰۴:۰۴
BusyMind
چند وقتی بود که حسابی بازار ویدیو ها و کتاب های انگیزشی گرفته بود.هنوزم هست ولی به نظرم استقبال کمتر شده
کتاب های چند تا نویسنده معروف حسابی پر فروش بود و هست
ولی به نظرم همش چرت بود.
ببین یک سری واقعیت ها وجود داره که میتونی خودتو گول بزنی و بپیچونیش یا قبولش کنی
تو تنهایی.به معنای واقعی کلمه در زندگی کسی رو نخواهی داشت که واقعن دوستت داشته باشه
۰ نظر ۱۷ تیر ۹۷ ، ۰۳:۳۹
BusyMind
حساب کردم دیدم 22 سال و 6 ماه سنمه و کلا خیلی پرتم از ماجرا...
برنامه ای هم برا رشد ندارم...
بیشتر به این فکر میکنم چجوری گذشته رو جبران کنم...

کاش میشد یکم با انگیزه تر بود و یکم بیشتر فعالیت کرد و فرار کرد از افکار منفی
۰ نظر ۱۱ تیر ۹۷ ، ۲۰:۴۴
BusyMind
فکر میکنم تنها مشکلی که هست احساساته!
در همه نوعش
حس ایده ال طلبی...حس ترس....حس دوست داشتن...حس نیاز داشتن

کاش میشد یکدفعه خاموش کرد این جریان رو
شدن که میشه ولی یکدفعه فکر نکنم بشه...زمان میخواد
۱ نظر ۱۱ تیر ۹۷ ، ۱۹:۲۵
BusyMind
باید اعتراف کنم چندتا کلمه یا مفهوم رو کلا نمیفهمم.
یکیش عشق!
یعنی میفهمم چیه ولی وقتی بقیه از این لغت استفاده میکنن احتمالا اونا نمیدونن معنیش چیه!
شایدم من کلا برداشتم اشتباهه
یه هم پوشانی زیادی داره با دوست داشتن و در عرف جامعه با شهوت
ولی یه مثال برای من از آدم عاشق شریعتی هست.
تقریبا از ده سالگی تا سنی که کشته شد عاشق کاری بود که انجام میداد.بخاطرش زندان رفت،بیکار شد و حتی کشته شد ولی بازم بهترین تفریحش این بود که یه گوشه از اتاق بشینه و در سکوت به موضوعی که علاقه داره فکر کنه و بنویسه
و نمونه های دیگه هم هست که هیچ کدومش عشق به انسان نیست!
بهترین لغت برای رابطه با یه انسان دیگه به نظرم همون دوست داشتنه

۰ نظر ۱۰ تیر ۹۷ ، ۰۱:۱۷
BusyMind
یه حکم تعلیق که میگفتم برام صادر شد
تخفیفش دادن به درج در پرونده و عفو مشروط
یعنی اگر در این دو ترم باقیمانده کار خطایی نکنم بخشیده میشه و از پرونده حذف میشه و فعلا هم منعی ندارم برای تحصیل
۲ نظر ۰۹ تیر ۹۷ ، ۰۱:۰۳
BusyMind
چه درد بزرگیه...
 بودن
وجود داشتن
نفس کشیدن
احساس داشتن
فکر کردن
به نتیجه نرسیدن
احساس حقارت داشتن
کمبود محبت داشتن
تنش داشتن با محیط 
فهمیدن ولی عمل نکردن

۰ نظر ۰۷ تیر ۹۷ ، ۰۱:۲۱
BusyMind
بیا قبول کنیم که آدمیم دیگه
قرار نبوده همیشه بهترین گزینه رو انتخاب کنیم و انجامش بدیم
توانایی یکسری از کارها رو نداریم
بیا ببخشیم خودمونو بخاطر کارهای اشتباهی که خبر نداشتیم قراره بخاطرش چند سال درگیر باشیم
کاش میشد این گره ذهنی رو باز کرد
مغز رو خاموش کرد و بدون ترس از آینده و تجربه های تلخ گذشته زندگی کرد
کاش میشد هدف از این خلقت مزخرف رو فهمید
قراره چیکار کنیم؟ میخوایم به چی برسیم
کاش دغدغه ی دنیای دیگه ای رو نداشتیم...این جا که داغونه...طبق قوانینی که میگن اونور داغون تره

و در نهایت متنفرم از احساسات...همه نوع حسی...حس خواب،حس شهوت،حس ایده آل طلبی
هم زندگی خیلی نکبت واره هم مردن...انگار اره کردن توی کونمون و نمیشه هیچ حرکتی کرد

۲ نظر ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۲۰
BusyMind
نمرات میانترم طراحی رو گذاشته و من حس میکنم که حس حسادت دارم
و میدونم اینجا یه مشکلی وجود داره و میخوام درستش کنم
توی ذهنم میگذره کاش یکسری ها بیفتن!
که چی؟
چی شد که اینجور بیماری های روانی برام پیش اومد؟
چیکار کنم که درست بشه؟
۰ نظر ۱۶ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۱۴
BusyMind
همیشه اول فکر میکردم بعد سعی میکردم انجام بدم
اول مینوشتم از هدف هام بعد سعی میکردم انجام بدم
 
نتیجه ای نداد....
حالا میخوام برعکسش کنم...اول یه کاری میکنم بعد در موردش مینویسم!
۱ نظر ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۲۷
BusyMind
رمضون تا اینجا که خیلی برکت داشته برا من
به حدی که میخوام بعد از رمضون هم روزه بگیرم!
۰ نظر ۰۵ خرداد ۹۷ ، ۰۵:۲۴
BusyMind
این ترم درس سیستم عامل دارم
استاد گفت اگر دوست دارین میتونین بیاین ارائه بدین و نمره اضافی بگیرین.
روز 4شنبه قرار بود چهار نفر برن و روز 5شنبه چهار نفر دیگه
برا روز 4شنبه هیچکدوم آماده نبودن.
استاد با یکیشون خیلی تلخ صحبت کرد.با اینکه از نظر من بسیار دانشجوی مضخرفی هست!ولی بازم خیلی ناراحت شدم.
یکی رو هم استاد با اصرار برد که ارایه بده.اونم استرس گرفت و خراب کرد.
با اینکه رفتار استاد اصلا قشنگ نبود و دوست داشتم همونجا به هردوتاشون روحیه بدم ولی....
اولین بار بود که دیدم یکی از اساتید مرد جوان فرقی بین دختر و پسر نمیزاره!!!
یعنی معمولا استادای مرد جوون که بیشتر برا درسای علوم پایه و یا آزمایشگاه ها هستن فقط کافیه مونث باشی تا نمره بگیری ولی این بنده خدا اینحوری نبود و خوشم اومد!
۰ نظر ۰۵ خرداد ۹۷ ، ۰۵:۲۳
BusyMind


امروز سر یه کلاسی داشتم میانترم میدادم.چون بخاطر مسایل تعلیق نرسیده بودم سر موعد امتحان بدم

یه دختری اومد پیش استاد و داشت اوضاعشو میگفت...اسفند ازدواج کرده بود و الان درگیر کارهای طلاق بود!!!

واقعا چرا؟!

۲ نظر ۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۳۱
BusyMind

چند ساعت پیش بود که ترامپ سخنرانی کرد و از برجام رفت بیرون  و گفت شدیدترین تحریم ها رو علیه ایران اعلام میکنه
خیلی تلخ بود برام
چقدر به خانواده ها فشار میاد بعد این گرونیا
چقدر تلخ تر میشه زندگی برای مردم این کشور
وقتی فکر میکنم کسایی مثل چمران و شریعتی و مطهری و بهشتی و هزاران جوان برای این انقلاب از جونشون گذشتن و حالا کارمون رسیده به اینجا خیلی غصه میخورم
ولی به هر حال به رحمت خدا امیدوارم

۰ نظر ۱۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۰۳
BusyMind

حکم صادر شد.یک ترم تعلیق خوخوردم

ثبت شود در خاطرهام!

 

۱ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۰۵
BusyMind

نمیدونم فقط این مشکل منه یا بقیه هم دارنش!
تماما حس گناه میکنم.همش حس میکنم نباید اینطوری میشد
همش حس میکنم کم کاری کردم.قبل کنکور،بعد کنکور
داخل دانشگاه هم کمکاری کردم و هم گند زدم
توی نقطه ای هستم که اصلا دوست ندارم باشم
دوست دارم چند سال برگردم عقب ولی غیر ممکنه
الانم میخوام هر کاری کنم نمیتونم...حداقل دارم به خودم میقبولونم که نمیتونم
همین دید منفی میدونم که کار دستم داده ولی راهی هم براش ندارم
خلاصه ایام جالبی نیست

۰ نظر ۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۵۲
BusyMind

روزهای به شدت عجیبی رو دارم پشت سر میزارم.

بخاطر یک موضوع مسخره کارم رسیده به کمیته انضباطی دانشگاه و یک هفته هست که حسابی دارن اذیت میکنن.

فکر میکنم فردا نتیجش مشخص میشه و امیدوارم تعلیق نخورم

 

با کتاب انسان در جستجوی معنا آشنا شدم و دنبالش هستم که بخرمش وبخونمش.فکر میکنم خیلی جالب باشه

 

۰ نظر ۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۱۷
BusyMind

امروز امتحان میانترم سیستم عامل داشتم
استادش خیلی آسون میگیره ولی من نخوندم
ترم پیش هم داشتم و افتادم
حس خوبی نداره
ولی انگیزه دارم که اوضاعم رو بهبود بدم
شروعی برای یک رشد خوب و راضی شدن از خودم

۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۶:۱۱
BusyMind

شدیدا نیاز به واکاوای خودم دارم
فیلم سینمایی شرلوک هلمز تاثیر زیادی روم گذاشته
روزی یه ربع تمرکز میکنم و هر چی در ذهنم میگذره رو مینویسم برای بهتر شدن
باید ذهنم رو کنکاش کنم

۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۶:۱۰
BusyMind

چهارشنبه ساعت 1.30 رفتم سر کلاس آزمایشگاه سیستم عامل
اسم استاد محسن ایجباری هست
دو جلسه ی قبل رو بخاطر آزمایشگاه مداری که شنبه ها بود و من بخاطر تنبلی نرفته بودم از دست دادم
دوتا تمرین داده بود
یکساعت قبل از یکی از بچه ها پرسیدم.بلد بودم ولی مسلط نبودم
شارژ لپ تاپم تموم شد و شارژش هم کار نمیکرد
ازم پرسید و سوتی های وحشتناکی دادم و کلا قیدشو زدم
ازش خواستم اگر میشه یه فرصت دیگه تحویلش بدم و گفتم جلسه قبل غایب بودم
در کمال تعجب قبول کرد و گفت کامل یاد بگیر و بیا تحویل بده
خیلی حس خوبی داشتم
اون لحظه اسم محسن ایجباری توی ذهنم ثبت برای همیشه بخاطر منشش
 

۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۶:۰۸
BusyMind

دوست دارم هر چه بیشتر در مورد هیتلر مطالعه کنم و بفهمم چجوری به این قدرت رسید؟
به این همه عظمت در این دنیا رسید که در مقابل تموم دنیا ایستاد و حقیقتا شکستشون داد
ایمان | اراده |سخت کوشی | سخت دلی یا ....؟

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۲۵
BusyMind

تا به حال روایت یا داستانی شنیده اید که پیامبر یا حضرت علی کسی رو به زور مسلمان کرده باشن؟

هر جنگی که در زمان این دونفر صورت گرفته یا با حاکمانی بوده که مانع عرضه اسلام به مردمشون میشدن یا با کسانی که دشمنی میورزیدن با اسلام

خیلی مشتاقم اگر کسی داستان یا روایتی خونده که خشونت برای عرضه اسلام در اون مطرح شده رو تعریف کنه

 

 

۱ نظر ۳۰ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۵۶
BusyMind

زندگی خیلی خیلی عجیب شده برام

یکسری چیزا توی ذهنم هست هرچند خیلی گنگ ولی بدلیل تنبلی نمیتونم پیادش کنم

از اون طرف به راه های دیگه که فکر میکنم اصلا نمیتونم خودمو قانع کنم

چقدر کثیفه این کلمه:تنبلی

فکر میکنم باید تموم تمرکزم رو یه مدت بزارم برای جنگیدن با این صفت مزخرف

۰ نظر ۳۰ فروردين ۹۷ ، ۰۳:۰۸
BusyMind


یه درسی دارم به اسم طراحی الگوریتم.یه مقدار کم کاری کردم براش و یکم عقبم.شنبه امتحان میانترمش هست و برا من خیلی مهمه.برا اینکه خودمو به خودم ثابت کنم!

الان نشستم شروع کنم و احساس نا امیدی کردم ولی ابدا کم نمیارم و باید این دو روز آینده تمام تلاشم رو بکنم

توی این پست تا لحظه ی امتحان مینویسم که چه کردم تا به یادگار بمونه

۰ نظر ۲۹ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۲۴
BusyMind


متن زیر برداشت من از یکی از سخنرانی های دکتر شریعتی هست که توی کتابی هم چاپ شده و عظمت اسلام و حضرت محمد رو خیلی واضح نشون میده

این متن برداشتی از آیات ابتدایی سوره روم هست

الم                                              

الف ، لام ، میم

 

غُلِبَتِ الرُّومُ

رومیان مغلوب شدند،،

فِی أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ

در نزدیک این سرزمین و پس از مغلوب شدن بار دیگر غالب خواهند شد،

 

فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ

در مدت چند سال فرمان ، فرمان خداست ، چه پیش از پیروزی و چه بعد از آن و در آن روز مؤمنان شادمان می شوند،

 

بِنَصْرِ اللَّهِ یَنصُرُ مَن یَشَاء وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ

به یاری خدا خدا هر کس را که بخواهد یاری می کند، زیرا پیروزمند و مهربان است

 

 

روم مغلوب شد در ادنی الارض، در یک زمینی که نزدیک‌ترین زمین است، و این رومی‌ها بعد از اینکه مغلوب شدند غلبه خواهند کرد فی بضع سنین، بعد از مغلوب شدنشان غلبه خواهند کرد فی بضع سنین، در ‌اند سال، بضع یعنی ‌اند، از سه تا نه سال.

 

 

 

۰ نظر ۲۵ فروردين ۹۷ ، ۰۳:۵۲
BusyMind

مبعث عظیم ترین شاهکار آفرینش و اسوه ی اراده و قدرت بشری مبارک

هر چقدر سنم میره بالاتر دوست داشتنی تر میشه برام:)

۳ نظر ۲۵ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۵۲
BusyMind

توانایی ترک کردن واقعا توانایی مفیدی هست که کمتر کسی داره!

ترک عادت های بد

ترک شب بیدار بودن....ترک غذای بد خوردن....ترک مطالب بدرد نخور خوندن...

و خیلی کارهای دیگه

تلخه برام این حقیقت ولی زندگی تماما عادت های ماست!

۰ نظر ۲۴ فروردين ۹۷ ، ۰۵:۲۲
BusyMind

دیروز فیلم به وقت شام و امروز فیلم لاتاری رو دیدم

هر دوتاش چرت بود و به وقت شام خیلی چرت تر از لاتاری!

لاتاری به نظرم میتونست خیلی خیلی قوی باشه ولی بازیه نقش های اصلی ضعیف بود.و آخرش هم خیلی شعاری بود.خیلی حساس شدم به شعار گفتن الکی و عمل نکردن

اما به وقت شام توی همه چیز ضعیف بود.

داستان تخیلی

بازی ضعیف

جلوه های ویژه مضحک

سوتی های علمی خفن.مثلا در هواپیمای فوق سنگین کلا باز بود و تازه هواپیما با همون وضع رو زمین نشست و دوباره پرید!

یا ده تا ادم توی یه قفس فلزی بودن با یدونه چتر نجات پریدن از هواپیما و احتمالا زنده موندن

در کل وقتتونو حروم این دوتا فیلم نکنین

فقط آهنگ فیلم لاتاری قشنگ بود:)

۹ نظر ۱۵ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۰۵
BusyMind


سال 1397 مبارک باشه

آرزو میکنم همگی بتونیم از نهایت توانایی و فرصت و زمانمون استفاده بکنیم و رشد داشته باشیم:)

۱ نظر ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۰۵
BusyMind


به نظرم توی وبلاگم چرت و پرت زیاد نوشتم

در مورد خودم و تصمیمانم زیاد نوشتم و اینا اضافیه

احتمالا پاکشون کنم و سبک جدیدی برای نوشتن در پیش بگیرم!

۰ نظر ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۰۶:۲۳
BusyMind

فرض کن یه کاری  انتخاب میکنی برای انجام دادن
 اگر از نهایت انرژی و زمان و توانت استفاده کنی واقعا نتیجه نمیگیری؟
محاله آدم نتیجه نگیره....مشکل از کم کاریه منه توی این زمینه ها

۱ نظر ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۱۷
BusyMind

تصمیمات بسیار زیادی بوده که گرفتم و میخواستم عملیش کنم ولی بیخیالش شدم
مثلا یاد خاطرات ترم یک دانشگاه که میفتم و یا نوشته های اون تاریخمو میخونم خیلی افسوس میخورم از وضعیتی که الان دارم
ولی به هر حال میشه تغییرات لازم رو ایجاد کرد.
نمیخام برنامه ریزی کنم.چارچوب کلی دارم وسعی میکنم داخل چارچوب کلی حرکت کنم
میخوام در مورد یکسری موضوعات بیشتر بخونم و بیشتر اینجا بنویسم تا یادم باشه
میخوام ناخوداگاهم درگیر باشه
یکی از این موضوعات رابطه هست.ایجاد کردن رابطه.زیر شاخه هایی هم داره.مثلا زبان بدن و نحوه حرف زدن و غیره
دوست دارم زبان انگلیسیمو قوی کنم و بتونم متن های انگلیسی رو درک کنم.این یکی یکم گیجم در مورد راهکارهاش
 

۰ نظر ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۰۲
BusyMind


به طور کلی، بهترین راه برای یاد گرفتن یک تکنولوژی جدید از صفر، خواندن یک کتاب خوب است!

۲ نظر ۱۹ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۳۹
BusyMind

-من نمیخوام محرک خارجی داشته باشم

-بزرگترین ویژگی من این بود که از چیزی دست نمیکشیدم

-جزییات اهمیت دارند

-نبوغ یک درصد انگیزه است و نود و نه درصد عرق ریختن

-من آدمی رؤیایی نیستم، من یک مهندسم. بعضی از مردم سرشون رو بالا می‌گیرن و به ستاره‌ها نگاه می‌کنن ولی من ترجیح می‌دم که به زمین نگاه کنم و چاله‌ای که در سر راهم قرار داره رو پُر کنم قبل از اینکه درونش سقوط کنم.

 

لینوس توروالدز

 

۰ نظر ۱۰ اسفند ۹۶ ، ۰۵:۴۸
BusyMind

بیا سعی کنیم دقیق باشیم.توی همه چی!

۰ نظر ۱۰ اسفند ۹۶ ، ۰۴:۴۵
BusyMind

وقتی نام آلمان و آلمانی به میان می‌آید، یکسری اِستریوتایپ‌ها (کلیشه‌ها) به ذهن خطور می‌کند که از جملهٔ مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به سخت‌کوشی، هدف‌گرایی، تعصب، ملی‌گرایی، سَردی و از همه مهم‌تر نظم (دیسیپلین) اشاره کرد.

۰ نظر ۱۰ اسفند ۹۶ ، ۰۳:۳۶
BusyMind


ببین هر کاری سخته

ولی بین تموم این کارا واقعا درس خوندن آسونترینشونه

نمیدونم چرا اینقدر زود کم میارم و عقب میکشم

چرا اینقدر الکی اعتماد به نفسم پایینه

یکی از عادت هایی که دارم به خودم اضافه میکنم زبان خوندن هست

تقویت زبان

هر روز یه تعداد لغت درمیارم و تمرین میکنم

یه اپلیکشن ساده هم نوشتم که هر لغت جدیدی که میبینم با ترجمه واردش میکنم و همه رو یکجا خروجی میگیرم

مهم ترین هدف باید امیدوار بودن و با انرژی بودن باشه

۱ نظر ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۰۳:۲۵
BusyMind

حسادت در من بسیار زیاد وجود داره
چیزی رو برای خودش نمیخام.بلکه فقط میخوام داشته باشمش

۰ نظر ۰۵ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۳۹
BusyMind

فکر کن ترم یک دانشگاهی با همین طرز تفکر
شک ندارم نمره اول دانشکده بودم!
شیطنت نمیکردم.رفیق ناباب اصلا.کلا دایره دوستان رو خیلی محدود میکردم.خیلی خیلی
خودمو غد میگرفتم و با هرکس صمیمی نمیشدم
حالا پنج ترم گذشته و ترم شیشم...خیلی از چیزی که میخوام فاصله دارم
ولی شدنیه...
فقط مشکل اینه که چی میخام؟هر کاری شدنیه ولی یکم انگیزه میخاد
کاش یکی بود میشد باهاش حرف بزنم.هر روز....فقط برا اینکه خالی کنم خودمو و یادم نره چی میخوام

۱ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۱۰
BusyMind

میخوم تغییر رو شروع کنم
روزی یه برنامه برای خودم تعریف میکنم و سعی میکنم کدشو پیاده کنم و در طول زمان گسترششون بدم
زبونش فعلا مهم نیست و با هر زبونی که راحت تر بودم انجامش میدم
ببینم تا عید چقدر تغییر میکنم!
هر چند این برنامه رو قبلا هم پیاده کردم ولی فراموشش کردم
ایندفعه احتمالا فرق میکنه!

۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۰۴:۵۶
BusyMind

 

امشب هم اتاقیم ماجرای جالبی رو تعریف کرد

 

استاد درس عمومیشون اومده سر کلاس و ظاهرا سن زیادی هم داشته

گفته من سال 67 رییس بیمارستان روانی ها بودم.اونموقع هفده سال سابقه کار داشتم.یه روز یه جوون اومده اونجا استخدام شده و مدرک تحصیلاتی دانشگاهی داشته و بعد یه مدت بخاطر همین مدرک شده رییس بیمارستان و این بنده خدا شده معاونش

میگه سر یه موضوعاتی اختلاف نظر داشتیم که یه روز این جوون تحصیل کرده به این بنده خدا میگه شما به اندازه مدرکت نظر بده و حسابی میخوره توی پرش.استعفا میده از بیمارستان و میشینه میخونه و مدرک دیپلمو میگیره و کنکور میده و پرستاری تهران قبول میشه ولی انتقالی میگیره به شهرش و در کنار کار درسشم میخونه و بعد ارشد و دکترا مدیریت میخونه و میشه رییس خفن ترین بیمارستان شهر......

خلاصه الان میگه دوست دارم اون بنده خدا رو ببینم و پاهاشو ببوسم بخاطر حرفی که بهم زده

زندگی گاهی اوقات خیلی عجیب تغییر میکنه

۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۰۴:۵۳
BusyMind

از این به بعد احتمالا بیشتر بنویسم.خیلی بیشتر
ولی موضوعات زیادی رو شامل میشه و میدونم که احتمال زیاد جذاب نباشه
موضوعاتشو مشخص میکنم که روی مطالب بدرد نخور وقتتونو هدر ندین!
ولی یسری موضوعاتم هست که دوست دارم خونده بشه هرچند کم!

۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۰۴:۲۶
BusyMind

یاد بگیرید که عاشق حل مشکلات باشید. هیچ مشکلی نباید دو بار حل شود

۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۰۴:۲۳
BusyMind

امروز ضبح ساعتای 00:30با ممد رفتیم دم در دانشگاه سیگار بگیریم.صاحب دکه خودش نبود و یه پسر نوجوون اونجا بود
باهاش سر صحبت رو باز کردیم و میگفت چندباری منو دیده.چون جلو در دانشگاه آدامس میفروشه
از سن و سالش و وضعیت تحصیلش پرسیدم.گفت سیزده سالشه و درس نمیخونه
خواستم امید بدم بهش گفتم چه بهتر.هیچ چیزی رو از دست ندادی.هیچ خبری توی درس نیست ولی خیلی محزون گفت دوست داره بخونه
از کار و کاسبی و غیره هم پرسیدم.روزی ده تومن داشت و راضی بود.اسمش نصرالله بود
 

۰ نظر ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۱۵
BusyMind


راهی برای بیان حس ها هست؟

ازاین فاز الانم خوشم میاد ولی میدونم بخوابم بیدار بشم یادم میره

از دنزل واشنگتن خوشم میاد.از هیتلر خوشم میاد

۰ نظر ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۰۶:۰۵
BusyMind


روی مهم ترین پروژه زندگیت وقت بزار ؛"خودت"

 

جمله جالبی هست

مدتی هست که به این نتیجه رسیدم باید تک تک لحظات زندگیمو ثبت کنم ولی کم کاری میکنم.ایدش از وقتی به ذهنم رسید که فیلم هفت رو دیدم

 

۰ نظر ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۰۵:۰۷
BusyMind


مشکلاتمو میدونم

ذهنم درگیر چیزای الکی میشه

خیلی وقته درگیره

ولی نتونستم رها بشم

و دایما درگیر مسائل دیگه میشم

زندگی رو ساده بگیر

بدون چشم داشت الکی از خودت و تلاش کن

۰ نظر ۲۲ دی ۹۶ ، ۰۳:۵۸
BusyMind


مشکلی که در حال حاضر باهاش دست و پنجه نرم میکنم اینه که 25 ام یعنی یه هفته دیگه امتحان طراحی الگوریتم دارم و جزوه ندارم و کسی هم نمیده!!!

حالا باید بگردم دنبال راه حل و به شکل هوشمندانه ای مطالب رو یاد بگیرم و روی احتکار کنندگان رو کم کنم!

 

اولین روش که فکر میکنم کمک خوبی میکنه تهیه فیلم های فرادرس هست

فعلا هم دارم روشون کار میکنم

 

۰ نظر ۱۸ دی ۹۶ ، ۱۷:۵۹
BusyMind

هنوز مشکلی رو دارم که دو سال و نیم پیش که اومدم دانشگاه داشتم!

و مشکلی بود که اول دبیرستان هم داشتم!

حتی توی دوره راهنمایی هم داشتم!

فکر میکنم باید شروع کنم و جلوشو بگیرم....


درسای این ترمم پنج تاست

هوش مصنوعی

طراحی الگوریتم

سیستم عامل

تحلیل و طراحی سیستم

شیوه پژوهش و ارائه

 4تای اول خیلی درسای شیرین و  جالبی بودن اما نخوندم!


۰ نظر ۱۸ دی ۹۶ ، ۱۷:۴۰
BusyMind

شب تلخی بود
دخترک با بی ادبی پیچوند و رفت
از همه اهالی این استان بدم میاد
فقط میخوام همه قدرتمو جمع کنم و بخاطر عقده هام و مادرم وضعیت رو عوض کنم
باید هر شب یادداشت کنم
باید دورویی رو بزارم کنار و صادقانه حرفمو بزنم
بدون ترس از هیچی و هیچ کسی
۰ نظر ۱۸ دی ۹۶ ، ۰۳:۰۰
BusyMind


دوباره شروع با امید و انرژی

فارغ از گذشته

حالا خیلی گذشته داغونی هم نبوده ولی به هر حال راضی نیستم

خیلی آروم شروع میکنم بدون چشم داشت و توقعی

با بچه های اتاق قرار گذاشتم تا دوازده شب بمونم توی کتابخونه.یعنی تقریبا 16 ساعت!

مهم ترین مشکلی که توی ساعتای آینده برام بوجود میاد عدم تمرکز خواهد بود که باید براش یه راه حل پیدا کنم

۱ نظر ۱۲ دی ۹۶ ، ۰۸:۴۱
BusyMind

یکی از فلسفه های اصلی پدرم این بود: اصلن اهمیتی ندارد که چقدر باهوش هستید باید نداشتن تجربه مهارت هوش یا توانایی های ذاتی را با تلاش زیاد و سخت کوشیتان جبران کنید.اگر رقیب شما باهوش تر با استعداد تر یا با تجربه تر است فقط لازم است سه یا چهار  برابر سخت کوش تر از او باشید تا بتوانید شکست اش دهید

۰ نظر ۲۵ آذر ۹۶ ، ۲۳:۵۱
BusyMind


آیا شنیده اید که میگویند: آن که آهسته و پیوسته برود برنده میشود؟

آیا داستان لاک پشت و خرگوش را شنیده اید؟

خانوم ها آقایان! من مثل آن لاک پشت هستم.اگر به من وقت کافی دهید هر کسی را در هر زمانی و در هر رقابتی شکست میدهم.چرا؟

نه به این خاطر که بهترین یا باهوش ترین یا سریع ترین شخص هستم بلکه به این خاطر پیروز خواهم شد که عادت های مثبتی را در خودم پروزش داده ام و در به کار بستن آن عادت ها ثبات و پایداری دارم

۰ نظر ۲۵ آذر ۹۶ ، ۲۳:۴۲
BusyMind
ادمی به امید زنده هست
هر چقدر شکست خوردم و عقب موندم رو میزارم کنار و به عنوان تجربه بهش نگاه میکنم و سعی میکنم به جلو حرکت کنم
روزی نهایتا سه صفحه از کتاب اثر مرکب رو میخونم و توی زندگیم پیاده میکنم و نتیجشو اینجا مینویسم
باید تمرکزم بره بالاتر و هدفام یادم نره
۰ نظر ۲۵ آذر ۹۶ ، ۰۵:۲۹
BusyMind

روز ها به سرعت میگذرن و کمتر از یه ماه دیگه 21 سالم تموم میشه

و هر بار توی آینه نگاه میکنم شاهد آدم ضعیف نفسی هستم که رویاهای زیادی در سر داره ولی هیچ تلاشی نمیکنه و زجر میکشه

دوست دارم کلا سبک زندگیمو عوض کنم.دوست دارم کلا سیگارو بزارم کنار.یه ورزشکار باشم

کسی که همه شبای فرد هفته رو میره تمرین بسکتبال

هر هفته \نج شنبه ها میره شنا

نه اینکه فقط برم نه.اینکه بتونم از قابلیت هام استفاده کنم و مثل سابق توسری نخورم

اینا البته حاشیه هاست

دوست دارم درسام رو بخونم.هر روز وقت بزارم براشون ولی نمیدونم چرا نمیشه

جوونیم و ذهنمون درگیر مسایل جفنگی هست که مطمینم بعد ها حسرت این روزا رو خواهم خورد و حسرت این فرصتی که داشتم و از دست دادم


۰ نظر ۲۰ آذر ۹۶ ، ۱۴:۲۷
BusyMind
نترس
هر برنامه ای داری بدون ترس از هیچ چیز  پیادش کن
قبل اینکه شروع کنی به یه کاری لازم نیست خودتو با نشدنی ها بترسونی
کارو انجام بده و نترس
از هیچ چیز
مطمین باش نتیجه میگیری
۱ نظر ۱۵ آذر ۹۶ ، ۰۹:۵۳
BusyMind


همه چیز از امروز صبح شروع شد

ساعت 6:35 دقیقه هست.بچه ها همه خوابن

تموم میانترمامو دادم و اکثرشو خراب کردم

ولی شروع میکنم به خوندن و تمرین کردن

این تمرینات پیوسته هست

هیچ دلیلی باعث نمیشه از هدفم چشم بردارم

اخر ترم میشه و معدل الف شدم

قبول دارم باور کردنی نیست ولی من ایمان دارم و نتیجش رو دیدم

زندگی خیلی زیباتر شده.دیگه الکی دپرس و افسرده نیستم.رابطم با خانواده خیلی بهتر شده.تنها توقعشون از من همین درس بود

خدایا شکرت

۰ نظر ۱۴ آذر ۹۶ ، ۰۶:۳۸
BusyMind

عقیده من اینه که با داشتن یکسری صفت ها که کاملا توی وجودت باشه و عمیقا بهشون ایمان داشته باشی و عمل کنی میشه به موفقیت رسید

تعدادشون زیاده

چیزایی که الان به ذهنم میرسه:

صبر

دقت

تمرکز

استقامت

پشتکار

امید

تمرین زیاد

تقوا

نظم

و غیره

همه اینا لازم نیست.حتی به نظرم اگریکیشون به طور کامل پیاده بشه میشه به موفقیت رسید

من برا شروع تمرکز رو انتخاب میکنم

باید تموم روز رو متمرکز بود روی هدفی که داری

باید هر انتخابی که پیش میاد بتونی تشخیص بدی راه درست چیه و با قدرت اجراش کنی

تموم کارامو از این فیلتر رد میکنم و نتیجشم اینجا مینویسم

۰ نظر ۱۳ آذر ۹۶ ، ۰۶:۳۲
BusyMind

امروز سر صبح به طور اتفاقی یکی از رفقا weed تعارفمون کرد و منم قبول کردم

نسبت به چند دفعه قبل که تست کردم دوزش بیشتر بود.خیلی خیلی اثر گذاشت

سرگیجه شدید داشتم.ذهنم قفلی میزد رو هر موضوعی که بهش فکر میکردم

احساس اینو داشتم که جونم داره از نوک انگشتای پام خارج میشه

احساس اتیش گرفتن رون های پام و یخ زدن پشتم و بازوهامو داشتم

استرس شدید داشتم که نکنه اخرین لحظات عمرمه

تجربه ی خیلی خوبی بود

در همون حالت سه تا تصمیم اساسی گرفتم

البته یکی دوباره با ناکامی مواجه شد

ولی از دوتای دیگه به خوبی مراقبت میکنم و اون یکی رو هم سعی میکنم اصلاح کنم

 

۱ نظر ۱۳ آذر ۹۶ ، ۰۵:۲۱
BusyMind


به دهنم رسید که  پنج سال دیگه یا مثلا بیست سال دیگه به اوضاع الانم فکر کنم میخوام چی بگم به خودم؟

وقتی همین الان به مشکلاتی که جلو راهمو گرفته مضحک میان اونوقت چند سال دیگه چی میخوام بگم؟

هر روز بیشتر میفهمم که راه رو اشتباه رفتم و دوست دارم به این یقین برسم یعنی از عمق قلبم این احساس رو داشته باشم که میتونم جبرانش کنم

خدایا ازت ممنونم هرچند که بنده قدر نشتاسی هستم بخاطر همه چیزایی که دارم و اصلا برام به چشم نمیان



۰ نظر ۱۱ آذر ۹۶ ، ۰۸:۱۳
BusyMind


تمرکز داشتن خیلی مهمه

فعلا شرایطم جوری هست که شدیدا بهم میریزم از لحاظ فکری

چند ساعت طول میکشه تا خوب بشم

ولی باز با خوابیدن همه چیز بهم میریزه و وقتی بیدار میشم حسابی داغونم

باید چندتا گریزگاه داشته باشم برای تمرکز کردن

برا شروع باید چندتا عادت رو جی بچسبم بهش و ادامه بدم

قدرت هیچ وقت مهم نیست

روی چه موضوعاتی میشه تمرکز کزد؟

.

.

.

.


۰ نظر ۱۰ آذر ۹۶ ، ۲۱:۳۰
BusyMind
بعضی موقع ها بدجورکم میارم
شدیدا از لحاظ روحی کم میارم و خودمم میشم باعث سلب آرامش خودم
این اواحر دیگه خیلی زیاد شده این مشکل و نمیخوام اینجوری ادامه بدم
تنهایی سخته
مخصوصا توی این سن.آدم هزارتا نیاز داره که احساسات هم قاطیش شده و کلا اگه پا کج بزاره حسابی گند میزنه
ولی همیشه باید در حال تغییر بود
باید به فکر این باشم که دو سال دیگه حسرت این روزا رو نخورم
از این به بعد بیشتر مینویسم
باید واقعا همت کنم و خودم رو راضی تر از این گه دارم
۰ نظر ۰۹ آذر ۹۶ ، ۲۳:۲۸
BusyMind

زندگی خیلی عجیبه

دارم به دوسال پیش فکر میکنم که برا خودم یه برنامه شیش ماهه ریخته بودم که از جنبه های مختلف رشد کنم

زیاد مدون نبود ولی خوب بازم یه سری تغییرات حس کردم ولی انی بود....تموم شد

وقتی به گذشتم نگاه میکنم میبینم زندگی تماما عادت های ماست.

۰ نظر ۰۳ آذر ۹۶ ، ۰۵:۳۶
BusyMind

زندگی خیلی عجیبه

دارم به دوسال پیش فکر میکنم که برا خودم یه برنامه شیش ماهه ریخته بودم که از جنبه های مختلف رشد کنم

زیاد مدون نبود ولی خوب بازم یه سری تغییرات حس کردم ولی انی بود....تموم شد

وقتی به گذشتم نگاه میکنم میبینم زندگی تماما عادت های ماست.

۰ نظر ۰۳ آذر ۹۶ ، ۰۵:۳۶
BusyMind

یه جوون 22 ساله هستم با کلی آرزوهای مختلف

بین جوونای همین خودم هستم و دوست دارم خودم رو به نوعی به همه نشون بدم
حی برتری حس جذب حس مفید بودن
۰ نظر ۲۸ آبان ۹۶ ، ۲۰:۴۳
BusyMind

شدیدا دپرس میشم جدیدا

برای چند لحظه یا چند ساعت شدیدا بهم میریزم و فکر انصراف و خودکشی و هزاران کار دیگه میاد به سرم

ولی باز یه مدت که میگذره پشیمون میشم و میشم مثل قبل

ساعت 4.30 بود که حسین اومد توی نماز خونه باهاش مشغول صحبت شدم

چقدر خوشم میاد از روحیه این بشر و چقدر دوست داشتنیه این نگاهش به زندگی و دانشگاه

میگفت درسام همشون خیلی قشنگن و خیلی باهاش حال میکنم

وقتی داشت درساشو توصیف میکرد با خودم گفتم درسای من که خیلی اسون تره 

چرا اینقدر خودم و خانوادمو اذیت میکنم

چرا یه بار مثل مرد نمیچسبم به درسا و زندگی

باید امیدوار باشم 

امید

امید 

امید

۰ نظر ۲۷ آبان ۹۶ ، ۰۴:۴۶
BusyMind
زندگی به طرز فجیعی دردناک شده
از طرفی میدونم همه این غم و غصه ها الکی هست و ساخته ذهن خودم و محیط اطراف و ....
از تحقیر شدن توسط بقیه شدیدا بدم میاد و الان زیاد شده حجمش
به هر حال دوباره شروع میکنیم.دوباره سعی  میکنم که شروع کنم
با کتاب اثر مرکب
مشکلاتمو مینویسم شاید نتیجه ای گرفتم.قطعا میتونم نتیجه بگیرم
باید این روحیه که قبل هر کاری میگم نمیشه و غیر ممکنه و ... رو بزارم کنار
اولین درس از کتاب اثر مرکب:توی هر چیزی ضعیف هستی براش وقت بزار 
صبح تا شب روش کار کن تا نتیجه بگیری
۰ نظر ۲۶ آبان ۹۶ ، ۱۲:۵۳
BusyMind

شروع جدید
کاملا در سکوت طراحی وب رو شروع میکنم بدون اینکه هیچکس بفهمه
با تمرکز و برنامه
بدون هیچ چشم داشتی
حرفه ای کار کن
۰ نظر ۲۶ آبان ۹۶ ، ۰۲:۱۹
BusyMind

تغییر

دایما دارم حال خودمو بد میکنم.باید اوضامو درست کنم

امشب علی گفت یکی باید جلو منو بگیره تا تورو نندازم بیرون

باید خودمو اماده کنم.باید انتقام بگیرم.باید بخونم.فقط بخونم

یه ساعت استراحت میکنم و ادامه میدم مثل مردی که تحقیر شده و میخواد جبران کنه

۰ نظر ۱۹ آبان ۹۶ ، ۲۰:۵۶
BusyMind

تا اینجا ریدم قبول

همش تقصیر خودم بوده.بهونه های الکی.خانواده عالی بودن.چیزایی که من میخواستم بیش از حد بوده و هست

حالا من چی کار کردم؟

با شرایطی که داشتم 

با دانشگاه و محیط خوبیی که بودم چیکار کردم؟

از کل این محیط دانشگاه فقط از قسمت فاسد و کثیفش خوشم اومد!

حالا اومدم برای جبران.نمیخام مثل کسی باشم.میخام خودم باشم.میخام ایده ال خودم باشم.میخام بهتر زندگی کنم

نمیخام ناامید باشم

خستم... ولی یه خسته ی هدفدار

کسی که میخاد یکسری چیزا رو عملی کنه

۰ نظر ۱۹ آبان ۹۶ ، ۰۳:۲۵
BusyMind
باور هاست که انسان رو میسازه
البته نمیشه با قطعیت گفت و به نظرم خیلی مهمه
اینکه من دائما چندین ماه با خودم 
۰ نظر ۱۰ آبان ۹۶ ، ۰۸:۵۸
BusyMind

چقدر این قضیه جنس مخالف سخته:/

یکی رو حس میکردم دوست دارم و الانم حس میکنم:(

البته همین حس دوست داشتن هم کلی بحث داره

ولی حالا به هر حال نشد که بشه

و الان میدونم با یکی دیگه ارتباط داره

و تنها حسی که دارم حسودیه!

یعنی میگم یا با من یا هیچکی:|

و متاسفانه هیچکاری هم نمیشه کرد

و همین مساله باعث شده راندمان ذهنم نزدیک به صفر بشه

و باید بگردم دنبال راه چاره که فکر کنم بهترینش صبر کردن برا فراموشی هست

۰ نظر ۰۶ آبان ۹۶ ، ۲۳:۴۷
BusyMind
روزها چقدر زود میگذرن:)
هشت ماه از سال 96 گذشت
انصافا انگار همین دیروز بود که همه میگفتن سال 95 اصلا خوب نبود و امیدواریم سال 96 به خوبی تموم بشه....تموم شد:)
و عمر هست که به این سرعت میگذره و من هنوز سردرگمم
هنوز به خودم کنترل ندارم وچه بسا که سالیان دیگه طول بکشه و هنوز به خودم کنترل نداشته باشم

میخوام به شکل جدی یه برنامه دیگه رو شروع کنم
بستر اصلیش کتاب اثر مرکب هست و دایما به 5 لغت دیگه هم فکر میکنم:صبر،دقت،سخت گیر،ایمان،اراده
سخت به نظر میاد ولی روش کار میکنم
مطمئنم نتیجه میده
۰ نظر ۰۵ آبان ۹۶ ، ۱۵:۲۸
BusyMind
تنها در اتاق نشسته ام و به گذشته فکر میکنم
به این فکر میکنم که چه کسی میتواند من را از این منجلاب نجات دهد
چه کسی میتواند مربی من در این جنگ سرنوشت ساز باشد
جنگ با شهوت و سستی 
جنگ با سیاهی و تاریکی و ناامیدی
جنگ با شیطان
چگونه میتوانم بر ذهنم غلبه کنم و ان را به چنگ خود دربیاورم
۰ نظر ۰۴ آبان ۹۶ ، ۱۲:۴۵
BusyMind

فرق تو با حیوان اینه که اراده داری، هیچوقت نگذار که ارادت ضعیف شه.

۰ نظر ۰۲ آبان ۹۶ ، ۰۶:۳۳
BusyMind
هرچی فکر میکنم بجز پوچی چیزی نمیبینم
هر هدف و آرزویی ترسیم میکنم با خودم میگم خوب که چی؟ سی سالت بشه اینا برات مضحک به نظر میاد.چهل بشی افسوس میخوری برای این ایده های مسخره
ولی چیکار میشه کرد؟
چه چیزی میتونه اغنا کنه این احساساتو؟

وقتی دلیل قفل شدن الانمو نگا میکنم واقعا اعصابم خورد میشه.سر موضوعات کاملا الکی دو سال رو از دست دادم و بدتر از اون اینکه هنوز درگیرشم
۰ نظر ۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۲:۱۳
BusyMind

دیشب کالی لینوکس رو روی ماشین مجازی نصب کردم.چندتا اشکال وجود داشت که به خوبی رفع شد

الانم مصمم هستم زبان Cرو بخوبی یاد بگیرم.نمیدونم چرا ولی دوست دارم این زبون رو حرفه ای بلد باشم

حالا اومدم سوالات بسیار آسون ACMکه قبلا با جاوا حل کردم رو با  C بنویسم و قفل کردم!!




۳ نظر ۳۰ مهر ۹۶ ، ۱۰:۳۷
BusyMind
خیلی مسخرست یه کدنویس زبانش ضعیف باشه!
تایپش کند باشه!
به یه زبون مسلط نباشه!

شروع کردم به یادگیری زبان سی
قصدم اینه توی این زبون حرقه ای بشم.اگه شد شاید با c توی acm شرکت میکنم وگرنه مثل قبل همون java رو برای acmنگه میدارم

کند بودن تایپ که یکم تمرین میخواد و درست میشه
ولی زبان انگلیسی بیشتر از اینا وقت میبره.امیداورم نتیجه بده زودتر
۰ نظر ۲۹ مهر ۹۶ ، ۰۶:۳۱
BusyMind
دیشب از بدترین شب هایی بود که توی عمرم داشتم
توی زمین بسکتبال مربی چیزی بهم گفت که واقعا احساس حقارت کردم.خیلی برام سخت بود
تقریبا یه ربع چون مانع نداشتیم از من به عنوان مانع استفاده کرد!
قسم خوردم که این توهین رو بی جواب نذارم.کینه ای نیستم.ولی اونقدر تمرین میکنم که بشم نفر اصلیه تیم

نمیخوام این حس حقارت توی بقیه جنبه های زندگیم هم باشه.امیدوارم بتونم توی درسا خودمو جمع کنم
۰ نظر ۲۷ مهر ۹۶ ، ۰۰:۱۲
BusyMind

یکی از اصلی ترین مشکلاتم خودسانسوری شدید هست برای دوری از قضاوت دیگران

اصلا نمیتونم خودمو بروز بدم

حتی توی وبلاگ هم این اتفاق زیاد میافتاد

از این  به بعد میخوام تلاشمو کنم با این مشکل روبرو بشم و حلش کنم

۰ نظر ۲۳ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۴
BusyMind
از یه زاویه که نگاه میکنم اوضاع خیلی خوبه.جسم سالم،ذهنی که کار میکنه و اگر یه مدت تمرینش بدم کاراییش چند برابر میشه،غذا و سقفی روی سرمون،رفقایی از هر جنس که میتونه باعث جلوگیری از ناامیدی بشه 
شاید اینا خیلی سطحی به نظر برسه ولی به نظرم تموم مقدمات لازم برای رسیدن به موفقیته که خیلی ها ندارن
از زاوبه دیگه ناامیدی تموم وجودمو گرفته.همش حس رخوت دارم.دایما گیج و سردرگم هستم و اصلا نمیدونم چی میخوام.این شد که تصمیم گرفتم دوباره شروع کنم به جدی نوشتن.برنامه هامو بگم و خودمو نقد کنم.
مهم ترین ویژگی که باید داشته باشم صبر هست.هر کاری زمان میبره.صبر و تمرین باعث قدرت میشه
نباید بزارم حس یاس و ناامیدی بهم غلبه کنه
یکم زندگیم باید نظم بگیره و از این حالت دربیاد.وقتشه که خودم و پتانسیل های خودمو محک بزنم
۰ نظر ۲۳ مهر ۹۶ ، ۱۶:۳۴
BusyMind

کلی مطالب و مقاله های انگیزشی وجود داره.همه مثل مسکن اثر دارن.فقط برای یک بازه کوتاه مدت

به نظرم همه ماها به اندازه کافی علم داریم برای تغییر.تغییرات بزرگ و قابل قبول و چون بین  دریایی از اطلاعات سردرگم هستیم نمیتونیم انتخاب کنیم

سه ویژگی دقیق،سخت گیر و صبور واقعا معجزه میکنن.فقط یکیشون برای موفقیت کافیه.حالا فکر کن وقت بزاری برای هر سه تاشون!

۰ نظر ۱۵ مهر ۹۶ ، ۲۱:۰۳
BusyMind

بطور اتفاقی ویدیویی دیدم از یکی از مشاورین برتر کنکور

میگفت مثلا کسی که دندون زشکی میخواد باید اینجوری تجسم کنه که دندون پزشکی بچشه!

برا بچش شاید نتونه به موقع بخوابه

یا وسط استراحتش بچش بیاد و ازش کمکی بخواد

یا وقتی داره با گوشی بازه میکنه بچش بیاد و کارش داشته باشه

توی تموم این موارد نمیتونه به بچش بگه حالا برو من بعدا میام.دندون پزشکی هم اینجوریه که باید بهش برسی تا بهش برسی!!


یا میگفت یکی که چاقه و یه شیرینی میخوره و لذت میبره خیلی بهتر از همون فرد چاقه که میخوره و حرص هم میخوره.اگه نمیتونی کنترل کنی لذت ببر


۰ نظر ۲۴ شهریور ۹۶ ، ۰۵:۵۹
BusyMind

داشتم مصاحبه یه ادم موفق رو میخوندم 

ازش پرسیدن توی این پروسه ناامید هم شدی؟

گفت اصلا ناامیدی معنایی نداره.وقتی من هدف رو انتخاب کردم و دارم توی مسیر جلو میرم ناامیدی یعنی چی؟باید نهایت تلاشی که میتونم برای رسیدن بهش.

 اگه انسان به نا امیدی برسه یعنی در گرفتن تصمیمش مشکل داره و احتمالا هنوز نمیدونه چکار داره میکنه!


بین تمام عوامل رسیدن به موفقیت(که خود موفقیت یه مفهومی هست که هر لحظه ممکنه تعریفش فرق کنه)امید بیشترین تاثیر رو داره و بین باقی عوامل هم ریشه داره

باید روی این قضیه سرمایه گذاری کرد.

امید از کجا میاد؟! ایمان

۲ نظر ۲۴ شهریور ۹۶ ، ۰۴:۳۳
BusyMind

1-زمان.فوق العاده ماهیت مهمی هست.توی همه چیز تاثیر میزاره.از بعد ماه رمضون رفتم آموزش بسکتبال.تعریفی نداشتم.عشقی بازی میکردم

الان تقریبا دوماه گذشته و بازخوردها نشون میده که اوضاعم بهتر شده.خیلی بهتر

حالا من میدونم این تاثیر زمان رو ولی تغییری توی زندگیم ایجاد نشده.مثلا من توقع دارم با یک هفته برنامه نویسی تمرین کردن برسم به اوج.خوب نشدنیه.نمیتونم یه برنامه دو ساله برا خودم داشته باشم.اونوقت فکر میکنم این دانشجوها پزشکی به چه امیدی برا 15/16 سال بعد برنامه ریزی میکنن؟!

2-کتاب هم تاثیرات فوق العاده ای داره توی زندگی.تقریبا از یک ماه پیش که توی همین بلاگ با چند نفر خوره ی کتاب آشنا شدم تصمیم گرفتم بیشتر بخونم.چندین کتاب خوندم و بزودی در موردشون مطلب میزارم.در بین این کتاب خوندنا خیلی هوس کردم ایکاش زبانم خوب بود تا میتونستم کتاب های زبون اصل خوبی که هست رو هم بخونم


3-اما به نظرم تاثیر گذار ترین چیز ها در زندگی ما،آدم ها هستن.آدما میتونن در عرض یک ساعت تجربه و شور و شوق و انگیزه ای در حد صدها کتاب عالی یا ساعت ها تلاش کردن بدن

البته نه هر آدمی.طبیعیه که آدم های منفی میتونن خیلی ضربه بزنن و الان که یکسری چیزهارو تجربه کردم واقعا معنی این جمله رو میفهمم:هر چقدر پیشرفت کنی از میانگین آدمای دور و برت بالاتر نمیری


4-یسری برنامه ها دارم حداقل 5 ماه طول میکشه.تصمیم های جدید.امیدوارم نتیجه ی دلخواهم رو بده

۰ نظر ۲۱ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۳۲
BusyMind
احساسات نقطه ضعفی هست که میتونه بزرگترین نقطه قوت انسان باشه

این جمله رو یکی اتفاقی بهم گفت و میبینم که واقعا درسته.البته با قسمت دومش مشکل دارم.نمیدونم چجوری میتونه نقطه قوت بشه
شدیدا به یه حس آرامش نیاز دارم.امیدوارم بهش برسم
امیدوارم روزهای آینده رو مثل سالهای گذشته خراب نکنم
۰ نظر ۱۹ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۵۹
BusyMind
چقدر خوبه که علی رو داریم به عنوان یه الگو ولی افسوس که ازش استفاده نمیکنم
نمیدونم دلیلش چیه ولی فکر میکنم در دسترس نیستن.خیلی لول بالا هستن و اینجور به نظر میاد که دست نیافتنی هستن.
هر چند من نمیخوام و نمیتونم به اون جایگاه برسم ولی حداقل همین قدر که در خط درست قرار بگیرم برام کافیه.
۰ نظر ۱۸ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۰۸
BusyMind


۰ نظر ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۰۷:۲۰
BusyMind

امشب رفتم کتابفروشی

چند روزه از چند نفر تعریف کتاب ملت عشق رو میشنوم ولی گیر نیاوردمش

ولی تو کتابفروشی 4 تا کتاب چاپ 89 برداشتم و کلا قیمتش شد 25 تومن:)

کتابفروش میگفت چاپ الانش بیشتر از 120 تومن میشه در حالی که تنها فرقشون اینه یه تعداد مطلب توی چاپ جدید حذف شده

هر چهارتا کتاب هم از مجموعه آثار دکتر شریعتی بود

۰ نظر ۰۶ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۰۸
BusyMind

روزی دو لیوان شیر اول صبح و اخر شب

خوردن سه تا سیب زمینی و یک تخم مرغ در طول روز


۰ نظر ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۰۵:۰۲
BusyMind
ده سال دیگه میخوام کجا باشم؟
در واقع به نظرم ده سال خیلی زیاده
من میخوام بگم دوست دارم یک سال دیگه کجا باشم؟
دوست دارم یک بسکتبالیست باشم.هر روز تمرین کنم و بدونم که حداقل ها رو بلدم و نترسم از بازی و مسابقه
دوست دارم زبان انگلیسیم قوی شده باشه نسبت به الان.دایره لغاتم بیشتر شده باشه
میخوام چندتا پروژه خوب برنامه نویسی نوشته باشم و درگیر یه پروژه خوب با یک تیم باشم
خیلی چیزا میخوام که با شرایط فعلی نرسیدنیه
میخوام قدرت اینو داشته باشم روی هر کاری فکر کنم و بعد طبق تصمیمم عمل کنم نه اول هر کاری رو بکنم و بعد بهش فکر کنم
مهم ترین کار اینه که من مرتب بنویسم تا یادم نره
بدون هیچ ترسی بنویسم تا یادم نره.بنویسم تا بتونم طبق یه اسلوب جلو برم.با برنامه جلو برم
ایده های خوبی دارم وای قدرت اجرام ضعیفه
۰ نظر ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۰۵:۰۰
BusyMind
۰ نظر ۲۸ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۵۴
BusyMind
به فکر میکنم چی میشد اگر میتونستم از همه ی زمان و استعداد و امکاناتم استفاده کنم؟!
ایده آل گرایی نکنم:|از نصف اینا استفاده کنم
به جای استعداد از کلمه ی تمرکز استفاده میکنم
یا کلا بیاین خلاصش کنم!
چی میشد اگر میتونستم روزی 4 ساعت تمرکز داشته باشم؟
قطعا خیلی پیشرفتم بیشتر میشد!
چرا نمیشه؟ چون ذهن درگیره!
درگیر چی؟؟ خزعبلات
راهی وجود داره؟قطعا.با تمرین میشه به همه چیز رسید

باید ثبت کنم رفتارها و افکارمو حداقل برای 4 ساعت در روز.
فکر میکنم شروع خوبیه
۰ نظر ۱۰ مرداد ۹۶ ، ۰۵:۱۱
BusyMind
چقدر خوبه بتونم همونجور که میخوام باشم
بدون هیچ نقش بازی کردنی
قبلا که سنم کمتر بود خیلی راحت تر میشد اینکارو کرد وای الان نمیشه و فکر میکنم مهم ترین عاملش اعتماد به نفس هست
میشه اعتماد به نفس رو بالا برد ولی چند ماه طول میکشه و باید آماده کنم خودمو
۰ نظر ۰۹ مرداد ۹۶ ، ۰۶:۰۸
BusyMind

وقتی بین دو راه کاملا جدا از هم سردرگم میشیم باید چیکار کنیم؟!
چیزی که به نظر میرسه اینه که دو راه کاملا مخالف هم وجود داره و من میتونم هر کدومو برا خودم توجیه کنم
نکته مهمی که وجود داره اینه که اگر بتونم ذهنمو برا چند وقت کنترل کنم خیلی از مشکلاتم حل میشه و من قطعا میخام اینکارو بکنم
شروعش از همین امروز هست.دوشنبه نهم تیرماه هزار و سیصد و نود وشش
میخام تعطیلات نوروز نود هفت راضی باشم از برنامه درسیم و ورزشیم
امسال میخوام یه معدل الفی داشته باشم
۰ نظر ۰۹ مرداد ۹۶ ، ۰۶:۰۶
BusyMind

چه تصمیمات زیادی که دو سال پیش گرفتم و عملی نشد:/

و اگر عملی میشد الان خیلی اوضام فرق داشت

از یکسری زمینه راضی ام خیلی پیشرفت داشتم ولی هنوز جا داره واسه پیشرفت

ولی نکته مهم اینه که الانو از دست ندم.دوباره تصمیم بگیرم برای تغییر و اینو یادم باشه تغییر زمان میبره.نباید زود کم بیارم

۰ نظر ۰۳ مرداد ۹۶ ، ۰۵:۵۳
BusyMind
در اوج سرگردانی بودم
کلی راه و فکر جلو پامه و زمین گیرم
یکدفعه اتفاقی با یه انسان موفق آشنا شدم
کلی انرژی و انگیزه داد
راضیم و خوشحال بخاطر قدرتی که برای ادامه مسیرم دارم
۱ نظر ۰۱ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۴۸
BusyMind
پریروز مریم میرزاخانی مرد.بخاطر سرطان

۰ نظر ۲۶ تیر ۹۶ ، ۰۲:۴۷
BusyMind
پست قبلی که گذاشتم در مورد خواب بود.چیز خاصی نداشت
چند وقته بیشتر روی خوابام دقت میکنم.کلا فرایند خواب و رویا دیدن
دو/سه سال پیش یه کتاب خوندم به اسم :حتما شوخی میکنید آقای فاینمن
به احتمال 99 درصد اسم این دانشمند رو نشنیدین:/
ولی خیلی آدم باحال و با استعدادی بوده
یه قسمت از کتابی که در مورد فاینمن خوندم مربوط به این بود که یه مدتی فرایند خوابشو کنترل میکرده.حتی اون لحظه ای که به خواب میره رو تقریبا به یادش بود(طبیعتا وقتی میخوایم بخوابیم تا سرمونو گذاشتیم رو بالش خوابمون نمیبره!بین چند دقیقه تا چند ساعت طول میکشه)
برا همین منم کنجکاو شدم و بیشتر حواسم هست
۱ نظر ۱۶ تیر ۹۶ ، ۲۲:۵۸
BusyMind
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۶ تیر ۹۶ ، ۱۲:۵۱
BusyMind

پدر بزرگ پیری دارم که به همراه مادربزرگم زندگی میکنه

از کار افتاده هست و باید یکی جمعش کنه که اینکارارو مادر بزرگم انجام میده

دو سه روز پیش رفتم خونشون و مثل اینکه مادر بزرگم خسته شده بود و عصبی و از صبح تا عصر میره خونه عمم و پدربزرگ برای چند ساعت (نهایتا 6 ساعت تنها بوده تو خونه)

وقتی من رفتم مثلا نیم ساعت میشد که مادربزرگ برگشته بود

خلاصه همین که نشستم پدربزرگ خیلی محزون نگام کرد و گفت من تا همین الان تنها بودم!

خیلی سوز داشت این یه جملش.خیلی با لحن سنگینی گفت.خیلی براش سخت بوده اون چند ساعت


خیلی تلخه.خیلی

۰ نظر ۱۵ تیر ۹۶ ، ۰۰:۲۷
BusyMind

میخوام تمرکز کنم روی یک هدف

مثلا ارشد سال دیگه

مثلا ورزش منظم

مثلا بسکتبال

مثلا خوندن چند کتتاب خوب در تابستون

برنامه داشتن در تابستون تا بگا نره و خودمو بگا ندم

۰ نظر ۱۲ تیر ۹۶ ، ۰۵:۵۱
BusyMind

مدت های زیادی میشد که خواب نمیدیدم!

تا اینکه از خوابگاه برگشتم خونه...شب اول یه خواب ترسناک ...

شب دوم یه خواب تخیلی

و شب سوم یک خواب رمانتیک(دو تا از بچه های دانشکده:/)

خیلی خوشحال بودم از اینکه خواب دیدنم راه افتاده که دیگه قطع شد:|

۲ نظر ۱۲ تیر ۹۶ ، ۰۳:۵۱
BusyMind
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۲ تیر ۹۶ ، ۰۳:۲۲
BusyMind

حس ایده آل گرایی

همش فکر میکنی باید بهترین باشی توی کارت 

واسه چی؟برای اینکه به چشم بیای،برای این که دیده بشی،برای اینکه ازت تعریف کنن

ولی اینا باعث خوشحالی نمیشه.از نظر من نمیشه

نمیدونم دقیقا چی میخوام ولی میدونم اینا نیست

الگو برداری به نظرم کار غلطی هست.هیچ دو انسانی با هم قابل مقایسه نیستن که من مثلا بخوام یه الگو قرار بدم برا خودم و بعد بشم دقیقا مثل اون

این کار رو کردم و جواب نداده

 

میخام روی یکی از قابلیت هایی که فکر میکنم وجود داره کار کنم و قویش کنم و اونم ناخوداگاهه.تلقین 

البته درکنار تلاش بیشتر

۰ نظر ۰۲ تیر ۹۶ ، ۲۲:۴۸
BusyMind

شروع یه کار جدید هیچ وقت سخت نیست

هیچ درسی سخت نیست چه تئوری خواندن چه عملی کار کردن

کلا نمیخوام بحث رو محدود کنم ... هیچ کاری سخت نیست ... هر آنچه که فکرش را بکنیم

اینجا باید از لغت دیگری استفاده کرد و ان هم ناآشنا بودنه

هر چیز جدید هر تجربه ی جدیدی باعث میشه وارد یه محیط جدید و ناشناس بشیم و نمیدونیم بعدش چه خبره 

واسه همینه که خیلی اوقات میترسیم و پا پس میکشیم و فراموش میکنیم و الخ...

منی که حس میکنم چند سال متمادی هست که دارم شکست میخورم حداقل اینو تا حدودی عمیق حس کردم

حالا میخوام از این تجربه ی جدید استفاده کنم و سعی کنم بهتر فکر کنم... بهتر رفتار کنم ... بهتر عمل کنم

نمیخوام خیلی ایده آل نگری کنم ولی صبح امتحان معماری دارم و میخام تمام تلاشمو کنم.... نتیجه رو کاری ندارم..

واقعا کاری ندارم

اصلا از الان فکر میکنم 100 درصد شکست میخورم (فقط یه مثاله)خوب حالا چی کار باید کنم؟

در نتوانستن نیز بایستن هست.....

وظیفت اینه تمام تلاشتو کنی و ....

۰ نظر ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۰۴:۴۵
BusyMind
شاد بودن...لذت بردن از کاری که انجام میدم
کاری کنم که حس بیهودگی نداشته باشه
کلا میخوام لحنم عوض بشه...طرز فکرم 
سالها بسرعت میگذرن...یکی بهم گفت اگر فلان کار رو شروع کنی توی35 سالگی نتیجه میده
گفتم من حوصله 15 سال زمانو ندارم و در جواب گفت 15 سال مثل 15 روز میگذره و واقعا ایمان دارم به این حرف
واقعا چشیدم طعم شتاب رو در ترم سه و چهار....انگار هفته ای بیشتر طول نکشید
جالبی زندگی همینه
خیلی زود میگذره و واقعا چیزی حس نمیکنی ولی وقتی در بطن زندگی الانت دقیق میشی میبینی چقدر وقت اضافه داری و بیکاری
الان توی این مرحله از زندگی اساسی ترین سوالم از خودم اینه که هدف چیه؟
به چی میخوام برسم؟ برای چه چیزی باید تلاش کنم؟
۰ نظر ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۴۸
BusyMind

از هر چی که حال خوبمو بد میکنه بدم میاد

..از سیگار متنفرم .... از فکرای بیهوده متنفرم

خداوندا مگر  تو نمیگی مرا بخانید تا اجابت کنمتان...

۰ نظر ۱۰ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۲۳
BusyMind

جوانی و پر از انرژی 

باید از این قدرت و انرژی نهایت استفاده رو ببری و برای خودت خوب باشی

توکل بر خدا

اولین عادت که میخوام شکل بدم ترک دروغ و دومینش نماز هست

۰ نظر ۰۷ خرداد ۹۶ ، ۲۰:۵۹
BusyMind

بصورت اتفاقی دیروز یه اشتباهی کردم که یکی اومد اینجا رو دید 

و من چقدر ناراحت شدم ...

ولی الان که فکر میکنم میبینم بهتر ... باعث شد به یکسری چیزا فکر کنم

نباید به هر چیزی فکر کنم .... اینا باعث میشه به صورت ناخوداگاه توی همون وضعیت بمونم

خوب من بلفرض اینا رو یه جا مخفی نگه دارم

کسی نمیبینه درست ولی خودم که همینا داره توی ذهنم میچرخه 

خودمو داغون میکنه .... باید حواسم باشه

۰ نظر ۰۵ خرداد ۹۶ ، ۱۹:۳۷
BusyMind
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۳ خرداد ۹۶ ، ۰۷:۴۵
BusyMind

داشتم به گذشته فکر میکردم

من سختی های الکی زیادی بدون دلیل کشیدم

بابام بیمنطقبود و  الکی بچه هاشو  اذیت  کرد...

قبول

ولی دیگه اون زمانا گذشته و الان من باید علاوه بر ساختن اینده خودم به فکر اینده خواهر هامم باشم

ترم 4 هم گذشت و من نخوندم باشه 

الان فرجه ها شروع شده

چیکار میتونم بکنم که موفق باشم؟ چیکار کنم که نصف دانشگاه که الکی تموم شد باقیش الکی نشه

مهم ترین نکته در زمان هایی که فشار زیاده اینه که آرامش خودمو حفظ کنم و کاری رو کنم که درسته

۰ نظر ۰۲ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۵۵
BusyMind

مصاحبه با میر مهدی رهگشا رو خوندم 

خیلی تاثیرگذار بود....نباید تحت هیچ شذایطی ناامید شد

علاقه مهم ترین چیزه .... اگر علاقه مندی برو دنبالش .... غضه هیچ چیز رو هم نخور...

هر چیزی رو که میخونی سعی کن کامل بفهمی

۰ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۳۸
BusyMind

امشب شب فوق العاده ای بود

بعد از اینکه کلی استرس و فکرای الکی داشتم رفتم و با اقای اسدی صحبت کردم

دید خوبی بهم داد 

نکات مهمی رو که گفت به صورت خلاصه خیلی سریع میگم:

1-از یوتیوب استفاده کن برای فهم درسا....خیلی میتونه کمک کنه


2-در مورد یه پسری که ترم 4 تربیت بدنیه و زبان مسلطه و سرعت تایپ بالایی داره و کتاب دایتل سی ++ رو میخونه


3-معدلتو سعی کن بیاری بالا...خیلی مهمه



۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۴:۱۳
BusyMind

اولین حرکت مهمی که میزنم ریختن تموم افکارم روی کاغذ هست

... تا گذشته و گنده گوزی های دایی که باعث نابودی خودش و من میشن و هدف هام 

و اینکه دوست دارم بیست سال دیگه توی چه حالتی باشم؟

دوست دارم یه ورزشکار علاقه مند به برنامه نویسی باشم و کارمو اروم جلو ببرم 

بعدش میشینم هر چقدر شد جزوه ی سیگنالو میخونم و امتحان میدم بعد هم بخش کلاس رو پودر میکنم و سوالاشو حل میکنم و شب هم تمرینا پیشرفته رو مینویسم

و تمرکز میکنم رو قوی شدن در برنامه نویسی.باید حرف اول رو بزنم در پیشرفته و ساختمان داده در این ترم.باید ساعت ها براش وقت بزارم

باید مطالعات خودمو شروع کنم و ادم بهتری بشم . باید سبک زندگیمو به صورت نامحسوس عوض کنم.مهم ترین تغییر ورزشه که هر روز پیگیری میکنم.از روز 4شنبه تا شنبه هم زوم میکنم روی ساختمان داده و اشکالاتمو از بلوچ زهی میپرسم......

استرس و اضطراب امشبو یادم نمیره هیچ وقت

فشاری که از درسای بیهوده بهم وارد شد

نباید خودمو با احمد و مصطفی مقایسه کنم باید سعی کنم بهترین خودم باشم.....خودم راضی باشم....با ورزش کردن و نمره خوب توی این دوتا درس میشه ولی حواسم باشه جوگیر نشم

حس لحظات امتحانتو ثبت کن فقط

۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۲:۳۵
BusyMind

مهم ترین درسی که توی زندگی گرفتم و فراموشش میکنم

همیشه سعی کن توی هر کاری میری بهترین باشی

توی هر کلاسی میری بهترین باشی

توی هر جمعی که میری بهترین باشی

توی هر ساعت از زندگیت بهترین باشی

تو هر ثانیه از زندگیت بهترین باشی

همیشه بهترین باش

ولی نه بهترین جمع ..... بهترین نوع خودت باش ..... کسی باش که اوج خودت باشی

به خودت افتخار کنی

مرد باش و کارتو درست انجام بده

فیلم نارکوس یادت نره

اگر میخای خلافکار باشی بهترین خلافکار باش

اگر میخای دلقک باشی بهترین دلقک باش 

ولی اگر میخای درسخون باشی بهترین باش...

۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۵:۱۲
BusyMind

میگن هدفی بزار که دست یافتنی باشه

منم هدفمو گذاشتم....

تاسیس انجمن acmدر دانشگاه و نمایش قدرت

برای رسیدن به این هدف چندتا هدف کوتاه مدت باید بزارم

1-نمره بالا از پیشرفته

2-نمره بالا از داده

3-حل تعداد مناسبی سوال برای آمادگی شرکت در مسابقات acm

۰ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۸:۰۵
BusyMind

ببین به تجربت احترام بزار

تو با این تجربه گرانقدر بین بهترین ها جا گرفتی پس دوباره ازش استفاده کن

برنامه ریزی برای درس ها اشتباه محض هست

عشقی بخون

هر درسی رو که حال میکنی و لذت میبری از یادگیریش بخون و بفهم.وقتی حال میکنی سرعت یادگیریتم بیشتر میشه

الان ببین چقدر روی ارایه مسلطی....چون خوب خوندی

الان میری میخوابی و بعد میای سراغ ادامش....کلی وقت داری تا فردا صبح....پس لذت ببر و خوب یاد بگیر

۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۵۰
BusyMind
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۴:۲۷
BusyMind

یه مرد همیشه لباس هاش تمیز و مرتبه

یه مرد همیشه سرش پایینه و زمینو نگاه میکنه

یه مرد خیلی کم حرف میزنه و خیلی زیاد گوش میده

یه مرد اراده داره...اگر تصمیم به انجام کاری بگیره در هر شرایطی انجامش میده

0

0

0

۰ نظر ۱۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۴:۵۵
BusyMind

مرد باش .... شبیه حرف هات باش

بخاطر قولی که دادی تمام تلاشتو بکن....همه ی تلاشت 

تا جایی که میتونی عرق بریز....خستگی بکش ولی کم نیار

هیچکس با کم خوابیدن و صبح زود بیدار شدن نمرده... مطمئنم لذت یک نمره بالا ....یک نمره تاپ در کلاس خیلی بیشتر از اینه که مقلا چند شب کمتر بخوابم

میخام این لذتو حس کنم

مثل اون نمره بیستی که سال اول دبیرستان گرفتم....خیلی چسبید....تنها بیست مدرسه بین تمام ورودی ها

تبدیل شدی به نابغه ریاضی بین همه.... تا همین الانشم تو رو از رو اون ماجرا میشناسن....الانم به همونجور حرکتی نیاز داری

مهم ترین چیزی که میخام اینه که با اراده باشم


استعدادشو داری.....وقتشم داری....باید یکم به خودت سخت بگیری

۰ نظر ۱۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۴:۵۳
BusyMind

مطمئنم هر تغییری بخاد توی زندگیم ایجاد بشه از همین وبلاگ خواهد بود

تمام وجودم را سردی و کرختی و عدم تمایل به هیچ چیز فرا گرفته


این همه انزوا طلبی و فرار از حقیقت برای چیست؟

این همه تمایل برای رفتن به سمت پوچی برای چیست؟

این همه تمایل برای انصراف چه دلیلی داره؟؟


۰ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۵:۱۷
BusyMind

هزار تا سوال هست توی زندگی که با یک جمله میشه جوابشو داد:

آری شود ولیک به خون جگر


هر کاری شدنیه در این دنیا اما بستگی  داره به میزان تمایل ما....اینکه چقدر جدی هستیم برای رسیدن به اون هدف 


من عاشق رشتم  هستم و خیلی باهاش حال میکنم اگر تا حالا یکم کم کاری کردم بخاطر این بوده که ذهنم متمرکز نبوده..

۰ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۳:۰۴
BusyMind

امروز روز شروع تغییرات منه

تغییرات خیلی کوچک ولی اساسی

تغییر در باور ها و اعتقاداتم

میخام چندتا اصل ساده بزارم و بهشون معتقد باشم

۰ نظر ۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۵:۴۴
BusyMind

زندگی بسیار تلخ و تخمی هست

هیچ چیزی ارزش دلبستن نداره

انسان موجود ضعیفی که روی کره زمین به تنهایی باید با هزاران مشکل دست و پنجه نرم کنه و معلوم نیست اخرش چی میشه.....نتیجه این زندگی چیه

خدا هم فعلا یک موجود فرضی مجازات گر به نظر میاد که اصلا معلوم نیست هدفش از خلقت انسان چی بوده

و من جوانی که در ابتدای راه حس تلخی دارم و نمیدونم چیکار کنم

از کودکی بخاطر تربیت خانواده یک نوع گنده گوزی در من ریشه دوانده و خیلی آرمانگرا شده ام و نمیدونم آخرش چی میشه

ای کاش حداقل میتونستم با یکی که ازش خوشم میاد رابطه داشته باشم ولی حیف که این هم نشدنیه

۰ نظر ۱۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۴:۰۵
BusyMind

جمعه امتحان مدار دارم و پیشرفته

کم خوندم ولی میخوام تلاشمو کنم تا بهترین نتیجه رو بگیرم

لحظه به لحظه ثبت میکنم نتیجه تلاشمو

-----------------------------

4:58

من نباید روی دو موضوع همزمان کار کنم.....اونی که احتمال پیروزی درش بیشتره و وقت کمتری داره رو باید کاملا زوم کنم روش

علاوه بر اینا علاقه هم دارم بهش .....پس پیشرفته رو میخونم....

و دیگه کلا مدار بیخیال تا بعد از امتحان

-----------------------------

۰ نظر ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۴:۰۲
BusyMind

3. سرسخت باشید : ” سرسخت یعنی پایدار باشید. سرسخت یعنی بلند مدت فکر کنید. سرسخت یعنی مصمم باشید… من نمیدونم شما چه کاری انجام میدهید و یا انجام خواهید داد و مهم هم نیست. اما چیزی را که میدونم این است که شما قرار است صبور و کوشا و سرسخت باشید تا به موفقیت دست پیدا کنید.

بالمر عقیده اش را با مثالی روشن تر میکند :” زمانی که ما در مایکروسافت شروع کردیم نرم افزارهایی طراحی و به کسب و کارها بفروشیم، همه شروع کردند ما را نا امید کردن و گفتن اینکه ما نخواهیم توانست چنین کاری را شروع کنیم… اما علارغم  تمام نا امیدی ها شرکت ما متوقف نشد زیرا ما مصمم بودیم. شاید اوایل فروش نداشتیم اما اگر صبور نبودیم شاید پروژه را رها کرده بودیم و امروزه سود 80% شرکت از فروش نرم افزار را نداشتیم… ”

موفقیت آنی به ندرت اتفاق می افتد… بالمر نیز معتقد است : “فرصت به معنی بدست آوردن چیزی که ندارید اما میخواهید داشته باشید… فرصت یعنی داشتن یک دیدگاه. اما داشتن دیدگاه نیازمند مصمم و صبور بودن است. فکر نکنید هرآنچه را بخواهید سریعا بدست خواهید آورد! شما هرچقدر هم اشتیاق داشته باشید باید صبر و پافشاری داشته باشید به علاوه دید بلند مدت. ”

۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۳۹
BusyMind

امشب دلم شکست از بچه های اتاق 

توقع نداشتم

تقصیر خودم بود...باید ادب رو بیشتر رعایت کنم...با کسی شوخی نکنم .... مخصوصا اون بچه بیشعور....خیلی بچه هست

تصمیم مهم بعدی هم استفاده درست از زمان هست...باید برنامه ریزی کنم و بهش عمل کنم...

باید ذهنمو از این چرندیاتی که درگیرش هستم آزاد کنم...نباید بهشون فکر کنم

باید بزرگ بشم...باید پاک بشم...باید هدف رو تعریف کنم و واقعا دنبالش برم

برنامه من اینه

۰ نظر ۱۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۳:۱۰
BusyMind
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۵۳
BusyMind

 

امروز دیدمش....قبل کلاس رو صندلیا نشسته بود...من بی فکر از کنارش رد شدم و سلام نکردم.....من خیلی خرم....خییییییییلی

امیدوارم برداشت بدی نکرده باشه....امیدوارم دو سال دیگه اینا رو بخونم و مطلب خنده داری نباشه....

دوست دارم تمام تلاشمو کنم تا بلکه بتونم ......

 

۰ نظر ۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۱:۱۱
BusyMind