busymind

busymind
بایگانی

۴ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

۳۰. اگر خارج بودید چی کار می کردید؟ چطور زندگی می کردید؟. 

 

الان نظرم اینه که خیلی عادی زندگی میکردم :)

ولی شاید اگه چند سال پیش بود که هنوز شور وحال زندگی در وجودم فوران میکرد شاید میرفتم تاریخ میخوندم.خیلی تاریخ دوست داشتم و خیلی هم جدی بهش فکر میکردم ولی از یه جا به بعد دیدم اینجا نمیشه با تاریخ خوندن زندگی کرد!

اگه خارح از این کشور بخت برگشته و سیاه طالع بودم میرفتم دنبال ترکیبی از جامعه شناسی و فلسفه و تاریخ.

در نوجوانی و اوایل جوانی به شکل وحشتناکی کتاب میخوندم و لذت میبردم.شاید اگه جای دیگه ای بودم میتونست جالب باشه ولی اینجا باعث شده پشیمون باشم.یه حس واقع گرایانه ای به زندگی دارم که باعث میشه خیلی بهم سخت بگذره

البته متاسفانه موضوعات جالبی برای خوندن انتخاب نکرده بودم 

گذشته از این چسناله ها که متاسفانه تبدیل شده به یکی از روتین های زندگیم شاید بتونم بگم تنها هدفی که الان دارم اینه که بعد از سربازی بتونم برم خارح از کشور.اصلا من به سرعت رفتم سربازی چون یه بخشی از برنامه رفتنم بود و هست ولی الان اون شور و هیجانی که لازم هست رو ندارم.کارایی که باید بکنم رو میکنم ولی این مسیره برام خوشایند نیست.

تصورم اینه اگه خارح از این جا باشی باید خیلی جدی کار کنی و تلاش کنی برای بدست آوردن چیزای خیلی ساده

یعنی یه تضور خیلی آرمانی و رویاپردازانه ای ندارم که از این رو به اون رو میشه و ....

شاید یکم منظم تر و هدفدارتر زندگی میکردم ودغدغه های الکیم کمتر بود و دغدغه هایی که فکر میکردم الکی نیستن بیشتر بود!

نمیدونم.الان که دقت میکنم کلا دید خوبی به زندگی ندارم.چه اینجا چه اونجا

 

پ.ن: ممنون از خاکستری

۱ نظر ۲۸ خرداد ۰۰ ، ۰۲:۴۸
BusyMind

تو پادگان به روش های مختلف تشویق میکنن برا انتخابات

از یه ماه پیش جلسه هایی میزاشتن که آخوند میومد به زبان نرم نظر بچه ها رو جلب کنه

از هفته پیش هم تهدید شروع شده که اگه رای ندین خبری از مرخصی نیست!

امروز کادری گفت جانشین فرمانده گروهان زنگ زده گفته اگه سرباز شناسنامه همراش نیست بره مرخصی رای بده شنبه برگرده:)

گفتم زنگ بزن بهش بگو سرباز گفته بیلاخ:))

 

راستی گفتن هرکی رای بده یه هفته مرخصی تشویقی داره.هم سرباز هم پرسنل

 

امیدوارم بین خوانندگان این وبلاگ هم کسی نباشه که بره رای بده

 

 

۰ نظر ۲۵ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۰۳
BusyMind

از آدمای واقعی متنفرم!

آدمای قبل دانشگاه بچه بودن و خودمم بودم

دانشگاه یه محیط ایزوله بود.اکثرا بچه هایی بودن که داشتن بزرگ میشدن مثل خودم و واقعا هیچکی نبود که ازش به معنی واقعی کلمه بدم بیاد.نهایتا خوشم نمیومد و از دایره کسایی که باهاشون معاشرت داشتم میرفتن کنار

ولی آدمای جامعه که آدمای واقعی حساب میشن واقعا برام حال بهم زن هستن

افکار پست و پلید و پوچ و لجن مال

خائن

دروغگو

و با وقاحت تمام افتخار به این سبک ها و توجیه کردنش

و تشویقت به این کارا

واقعا از زندگی تو اجتماع بدم میاد

از بدی های سربازی اینه که مجبوری بشینی جفنگیات یه چسمغز رو گوش بدی

زیر آب زنی و دروغ گویی بیشترین چیزی بوده که تو ارتش دیدم.نه بین سربازا بلکه بین کادریا و افسرا

 

پ.ن:بعد از دوساعت  جفنگ گفتنِ کادریِ شیفت امشب

۱ نظر ۲۴ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۳۹
BusyMind

یه مدته قرص ضد افسردگی مصرف میکنم

اغلب مشکلاتم بلافاصله حل شده ولی یسری مشکلات جدید پیش اومده

اون مود یه ساعت دپرس یه ساعت خیلی پرانرژی تبدیل شده به کلا خنثی

واسه همینه دیگه کلا میلی به پست گذاشتن اینجا یا توئیتر ندارم

کابوس های بدی هم میبینم.من کلا زیاد خواب نمیبینم شایدم میبینم ولی یادم میره ولی جدیدا هر شب کابوس میبینم.البته اینو احتمال میدم از عوارض سربازی باشه

بصورت کلی این داروها فقط جلوی نگرانی ها و چالش های ذهنی رو میگیره ولی حس خوشی هم نداره.بازم از قبل بهتره...خیلی بهتر

 

 

۳ نظر ۰۴ خرداد ۰۰ ، ۰۲:۰۸
BusyMind