busymind

busymind
بایگانی

بالاخره اومدم تهران و فردا یه مصاحبه کاری دارم

استراتژیم اینه که بگم سلام یه عدد گاو هستم(در این فیلدی که شما میخواین)ولی میتونم بسرعت آمادگی مناسب رو کسب کنم و توروخدا کارو بهم بدین.حالا یکم با جزییات بیشتر!

احتمال زیاد اگه قبول کنن یکی دوماه کارآموزم و پول بی پول

اجاره خونه چقدر تخیلیه تو نهران.شهرما خونه 170 متری بهترین جای شهر ماهی 10 نومن اجاره.اینجا پانسیون میدن 8متری یه نفره ماهی 5 تومن اجاره.همه امکانات هم مشترک!

من سرباز بودم تو یه کانکس بودم.اول یه کانکس سه تیکه بود نزدیک 35متر مربع.بعد اونو بردن مرز یکی دیگه آوردن 10 متری بود.یعنی فکر کنم کیفیت زندگیم اونجا به مراتب خیلی بیشتر از روزای آیده بود:)

۱ نظر ۰۸ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۰:۰۸
BusyMind

باید سختی کشیدن رو تمرین کنم

هدف اول من تو زندگی سختی کشیدن هست برای رشد کرد

سیگار نکشیدن 

برنامه نویسی کردن

۰ نظر ۲۸ فروردين ۰۲ ، ۱۰:۵۹
BusyMind

افکار غمگیم و دپرس توی سرم زیاده

باید شروع کنم و خیلی سبک جلو برم و تمرین کنم

من همیشه خودم رو از همه چی ترسوندم.من همیشه به رقیب ایمان کامل داشتم ولی به خودم هیچی.

۰ نظر ۰۴ فروردين ۰۲ ، ۰۰:۲۷
BusyMind

دقیقا دو سال پیش روز ۲۶ بهمن ماه بعد از یک ماه آموزشی و بعدشم چرخیدن توی ۳ تا پادگان مختلف رسیدم به پنجمین پادگان!پایگاه نیرو هوایی ارتش

البته من نیروی زمینی بودم ولی مامور بودیم اونحا

یه کانکس داشتم وسط بیابون.البته ساختمونم اونجا زیاد بود ولی سرباز نیرو زمینی رو بیشتر تحویل نمی‌گرفتند.یه اتاقم بود برای کادریمون که اونجا کار می‌کرد!و میخوابید

خلاصه چهار پنج شب گذشت(دقیقا مثل امشبی) و مشکلی نداشتم یه بخاری برقی المنتی بود که با همون خودمو گرم میکردم ولی کادری عوض شد و یکی اومد که گفت بخاری رو بیار اتاقم که سردمه!حالا اتاق ها کلا شوفاژکشی بود و علاوه بر اون کولر گازیش از این دو حالته ها بود که میتونست بزاره رو گرما و اتاقو گرم کنه ولی به هرحال من هم از اینا اطلاعی نداشتم چون تازه رفته بودم اونجا و هم خیلی ساده بودم.بخاری برقی رو گذاشتم تو اتاق مردک پفیوز و رفتم توی کانکس و چه سرمایی بود.هنوز بهش فکر میکنم تنم میلرزه

دوتا پتو انداختم زیرم و لباسامو کامل پوشیدم.حتی اورکت رو پوشیدم و پوتین پام کردم.سه لایه پتو انداختم رو خودم و بشدت میلرزیدم.یه ساعت گذشت تا خوابم برد.

بعدها فهمیدم اون کادریمون معتاده و بخاری برقی رو میبره که بتونه باهاش سیم داغ کنه!

 

پینوشت:برام سخته اینو اعتراف کنم ولی حاضرم برگردم به اون روزای تخمی سربازی ولی ذهنم آرامش همون روزا رو داشته باشه به نسبت این روزا

۰ نظر ۰۲ اسفند ۰۱ ، ۰۳:۳۴
BusyMind

تقریبا ده روز میشه که دستم در رفته.دو مرتبه پشت سرهم!

دکتر میگه باید عمل کنی

۰ نظر ۲۶ بهمن ۰۱ ، ۰۱:۴۵
BusyMind