089
پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۴۷ ق.ظ
من از آن روز که در بند توام آزادم / پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
همه غم های جهان هیچ اثر می نکند / در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
خرم آن روز که جان می رود اندر طلبت / تا بیایند عزیزان به مبارک بادم
من که در هیچ مقامی نزدم خیمه ی انس / پیش تو رخت بیفکندم و دل بنهادم
دانی از دولت وصلت چه طلب دارم؟ هیچ! / یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم
به وفای تو کز آن روز که دلبند منی / دل نبستم به وفای کس و در نگشادم
تا خیال قد و بالای تو در فکر من است / گر خلایق همه سروند، چو سرو آزادم
۹۶/۰۲/۰۷